دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۱۹

"همه چيز دوباره مثل قبل نمى شود"

بند ناف را نمى شود دوباره بست
كه زندگى يك بار ديگر جريان پيدا كند

اشك هاى ما
هرگز كاملا خشك نخواهد شد

اولين بوسه ى ما حالا روحى است
كه سرگشته در دهان ما مى گردد
درست همان زمان
كه در حال نابود شدن است.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۱۹

بدبختی بزرگی است که دیگری را به رغم اینکه دیگر دوستمان نمی دارد ،
همچنان دوست بداریم .

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۱۹

به هم گفتيم كه از ملاقات هم خوش وقت شديم.
اين حالمو به هم مى زنه.
هميشه دارم به يكى ميگم " از ملاقاتت خوشحال شدم" در صورتى كه هيچ هم از ملاقاتش خوشحال نشده ام.
گرچه فكر مى كنم اگر آدم بخواهد زنده بمونه بايد از اين حرفا بزنه

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۱۹

باید صحبت کنیم
خیلی جدی
چشم توی چشم !
باید بگویم دوستت دارم ..
دستهایت را بگیرم و
طوری نگاهت کنم که انگار توی لعنتی باید ..
چیزی غیر از ممنونم بگویی !
باید طوری نگاهت کنم تا بفهمی ؛
تا بدانی ؛
باید ،
باید ..
باید بگویی من هم دوستت دارم !

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۱۹

گاهي به خواستن نيست. وقتي چيزي قرار نباشه اتفاق بيفته، حتي از دست سرنوشت هم كاري برنمياد. گاهي كوه به كوه كه نه، آدم به آدم هم نمي رسه.
كنار هم پير شدن، با كنار ايستادن و پير شدن يكي ديگه رو ديدن، خيلي فرق داره...
بي رحم ترين شكل زندگي اينه كه، يه نفر رو تووي خودت سركوب كني.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۱۹

اگر چشهایمان درون انسان ها را به جای ظاهرشان می‌دید،
چقدر زیبایی ایده‌آل مان می‌توانست متفاوت باشد.

0Arta
0Arta
۱۳۹۵/۰۶/۱۹

یاد بگیریم دستهای همو
محکم تر بگیریم ؛
توی شلوغی ها
دغدغه ها
دلتنگی ها ...

+5

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۵/۰۳

نمی‌توانيم کاری کنيم که مرغان غم بالای سر ما پرواز نکنند
اما می‌توانيم نگذاريم که روی سر ما آشيانه بسازند.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۵/۰۳

عده اي از مردم ،تماشاگر خوشبختي اند و طول حياتشان صحبت از خوشبختي مي شنوند ، اما هرگز بدون آنكه واقعا آن را بشناسند از جهان مي روند.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۵/۰۳

درظلمت شب‎
به شهادت مهتاب‎
دردادگاه عشق‎
اقرارمیکنم که خسته ام‎
وتو حکم را به مرگ خودصادرمیکنی‎
عشق من
اگرمن باتوخسته ام |"بی تومیمیرم‎"
این را نمیدانی؟؟