دیوار کاربران


seyedjavad
seyedjavad
۱۳۹۹/۰۵/۰۱

دوستش دارم
به اندازه تمام تا نداشتن های یک طرفه
هنوز هم دوستش دارم
به اندازه تمام نداشتن های بی وقفه
میخواهم دوستش بدارم
به اندازه تمام دارایی وجودش که دیگر برای من نیست...
وشاید قرار براین باشد که بمیرم برای نداشتنش
تا پاسی از شب خواندن متن ها و شعر هایش
می دانم برای من نیست...
ولی من دوستش دارم چون قلم اوست و برایم قابل ستایش
به وجد می اورد درونم را ان زمان که افسردگی
دارویی جز مرگ ندارد.
و من دیری نشاید دور، خواهم مرد
ان زمان که تو دیگر از من بی خبری
و به باور اینکه سنگ در اتش نمی سوزد حراسی از مردن من نداری...
گرگ را با چشمان باز خوابیدن مثال است
و شاید روزی گول همین چشمان باز را خوردی
بی انکه بدانی در حالت پوسیدن بعد از مرگ است این جسم

seldaaa
seldaaa
۱۳۹۹/۰۴/۱۴

سرچشمه حیات آدمى "دل" است.
هر آنچه را كه از دل بگذرانیم؛
دیر یا زود همان
در زندگیمان رخ خواهد داد

پس، به دل بیآموزیم كه
فقط نیكى ها را از خود بگذراند

MahdiMa20
MahdiMa20
۱۳۹۹/۰۴/۰۴

فراموش کردن رفیقان بی احترامی به قانون خاطره هاست
ارادت مرا هر روز در سر رسیدت تیک بزن . . .

maryam_es
maryam_es
۱۳۹۹/۰۴/۰۳

نه تو می مانی و نه اندوه ،
و نه هیچ یک از مردم این آبادی!
به حبابِ نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،!
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند،
لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز

MahdiMa20
MahdiMa20
۱۳۹۹/۰۳/۲۵


seldaaa
seldaaa
۱۳۹۹/۰۲/۱۹

دگر باره بشوریدم
بدان سانم به جان تو
که هر بندی که بربندی
بدرانم به جان تو
همه عقلم همه عشقم
همه جانم به جان تو . . .

مولانای جان

seldaaa
seldaaa
۱۳۹۸/۱۲/۱۲


seldaaa
seldaaa
۱۳۹۸/۱۲/۰۴


seldaaa
seldaaa
۱۳۹۸/۱۲/۰۱

گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی
نباشد هیچ غم...

مولانای جان

seldaaa
seldaaa
۱۳۹۸/۱۱/۲۹

" لبخندها خدا را ستایش می کنند "
پس :
بخند......
حتی اگر لبهایت انحنای خندیدن را بلد نیستند
حتی اگر لبخندت ژست خشك و تا نخورده ی آدم بزرگ ها را بهم بزند
بخند
حتی اگر لبخندت را لای پوشالی ترین دلیل بپیچند
حتی اگر لبخندت لای هزار خاطره خاك بخورد
بخند.