دیوار کاربران


rayan_send
rayan_send
۱۳۹۹/۰۴/۰۶

اگر کسی را دیدید که از کوچکترین چیزها لذت می برد ؛
محو طبیعت می شود ؛
کمتر سخت می گیرد ؛
می بخشد ؛
می خندد ؛
می خنداند ؛
و با خودش در یک صلح درونی است

او نه بی مشکل است نه شیرین مغز...!

او طوفان های هولناکی را در زندگی پشت سر گذاشته... و قدر آنچه امروز دارد را می داند
او یاد گرفته است که لحظه به لحظه ی زندگی را در آغوش بگیرد .


saaman11
saaman11
۱۳۹۹/۰۴/۰۵

احوال خانم نویسنده؟

kangming11
kangming11
۱۳۹۹/۰۴/۰۳

آنگونه که یاری می کنید یاری می شوید

maryam_es
maryam_es
۱۳۹۹/۰۴/۰۲

باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت ... سهراب سپهری

amir_sakett
amir_sakett
۱۳۹۹/۰۳/۱۰

مخلصم

احوال شریف؟

amir_sakett
amir_sakett
۱۳۹۹/۰۳/۰۵

سلااام

arsham00
arsham00
۱۳۹۹/۰۲/۱۴


mkhm
mkhm
۱۳۹۹/۰۲/۱۱

خم زلف تو دام کفر و دین است
ز کارستان او یک شمه این است
جمالت معجز حسن است لیکن
حدیث غمزه‌ات سحر مبین است
ز چشم شوخ تو جان کی توان برد
که دایم با کمان اندر کمین است
بر آن چشم سیه صد آفرین باد
که در عاشق کشی سحرآفرین است
عجب علمیست علم هیئت عشق
که چرخ هشتمش هفتم زمین است

dada1animal
dada1animal
۱۳۹۸/۱۱/۲۸



mkhm
mkhm
۱۳۹۸/۰۸/۲۳

در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صراحی می ناب و سفینه غزل است
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
پیاله گیر که عمر عزیز بی‌بدل است
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب
جهان و کار جهان بی‌ثبات و بی‌محل است
بگیر طره مه چهره‌ای و قصه مخوان
که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است
دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش
چنین که حافظ ما مست باده ازل است