بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    نقاب‌ها

  • تعداد نظرات : 8
  • ارسال شده در : ۱۳۹۹/۰۹/۱۰
  • نمايش ها : 259

وجود من، گورستان آدم‌هاست.

گورستانی از خودم، از آدم‌هایی که قبلا بودم.

شب‌ها که نقابم به خواب می‌رود،

ناگهان تمام آن من‌ها بیدار می‌شوند،

جیغ می‌زنند،

فریاد می‌کشند،

و بابت مرگ ناجوانمردانه‌شان ملامتم می‌کنند.

صبح که بیدار می‌شوم، تمام بدنم درد می‌کند؛ طوری که انگار بار سنگینی را به دوش کشیده‌ام. کمی به فکر فرو می‌روم، اما درنهایت با خودم می‌گویم:

((عجب خواب بدی دیدم!))

 

و این‌گونه یک روز دیگر را آغاز می‌کنم...

الهه بهشتی

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


hamideh1353
ارسال پاسخ

گاهي خود آدم که قبلا بوديم اينقدر خوب بوده که الان دلت براش تنگ ميشه....
کاش اون قسمتهايي از وجود آدم وارد گورستان مي شدند که الان ميتونستي در برابر ملامتشان بگي چه خوب شد ديگه نيستي، خوشحالم از رفتنت....
متن زيبايي بود، ممنون دوست عزيز

─═ह☞ԹՊiՌՅԽ☜ह═─
ارسال پاسخ
SA00
ارسال پاسخ
saaman11
ارسال پاسخ

چرا مرگ ناجوانمردانه

marya1370
ارسال پاسخ

مرسی

moritez
ارسال پاسخ
Mina398
ارسال پاسخ

بسیارزیبا

arsham00
ارسال پاسخ