دیوار کاربران


homayun18
homayun18
۱۳۹۷/۰۲/۱۵

آن کسی را که تو می جویی

کی خیال تو بسر دارد

بس کن این ناله و زاری را

بس کن او یار دگر دارد

شمع ای شمع چه می خندی؟

به شب تیره خاموشم

بخدا مردم از این سحرت

که چرا نیست در آغوشم

homayun18
homayun18
۱۳۹۷/۰۲/۱۵

میخوام باهات حرف بزنم؛

ترسناک ترین جملست،

ترسناک ترین خطابِ...

میخوام باهات حرف بزنم؛

یعنی میخوام باهات راجع به لیاقتت که از من بیشتره حرف بزنم،

یعنی میخوام راجع به اینکه خدا نمیخواد که من و تو ما بشیم حرف بزنم،

یعنی میخوام از قد و اندازه آرزوهامون که بهم نمیرسه حرف بزنم...

میخوام باهات حرف بزنم؛

جمله نیست،

مبداِ تاریخه،

بعد شنیدنش زندگیت تقسیم میشه به دو قسمت؛

قبلِ میخوام باهات حرف بزنم که عاشق معشوق بودید و جدایی محال و

بعد میخواهم باهات حرف بزنم که دو تا آدمید که همو دوست دارید ولی راهتون دیگه از هم سواس و بودنتون کنار هم نشدنی...

میخوام باهات حرف بزنم دردِ مشترکه،

دردی که ترسوندتمون از هر حرف زدنی...

homayun18
homayun18
۱۳۹۷/۰۲/۱۵

کسی که با قاب عکس‌ها،
دیوار‌ها،

با این هوای لعنتی

با آدمک درون آینه...

حرف میزند و

می‌گرید"دیوانه" نیست

خودش را در خودش تمام کرده...!

homayun18
homayun18
۱۳۹۷/۰۲/۱۰

‏فک میکردم فراموش کردنت زمان میخواد، اشتباه کرده بودم، فراموش کردنت دل میخواد ک اونم موند پیشت..

homayun18
homayun18
۱۳۹۷/۰۲/۰۸

"دوست داشتن"ها متفاوتند:


●یک:

یه جور "دوست داشتن" هست، خیلی دوس داری بهش بگیا، ولی طرف جوری برخورد میکنه که حرفت میمونه بیخ گلوت... بجاش میگی: "یه لیوان آب لطفا"



دو●:

یه جور "دوست داشتن" هست، که نیست! یعنی سالهاست منتظری که یکی پیدا شه و لایق این جمله باشه... هنوزم منتظری.



●سه:

یه جور "دوست داشتن" هست، گفتنی نیست، دست به کار میشی، گُل میخری واسش، باهم میخندید، باهم گریه می کنید. دعوا هم می کنید حتی، جنسش خیلی اصله لامصب. نایابم هست البته.



●چهار:

یه جور "دوست داشتن" هست شبیه مَرَضه، تیک داره، به هرکی میرسی میگی، اونم مریض میکنی مثل خودت. خدا نصیب هیچ گوینده و شنونده ای نکنه این یکی رو.



●پنج:

یه جور "دوست داشتن "هست، اونو دیگه مقصر خودتی، اونقد نمیگی نمیگی نمیگی، تا یکی پیداش میشه و میگه. تاکید می کنم مقصر خودتی.



●شش:

یه جور"دوست داشتن" هست، هی میگی هی پسش میگیری، هی میگی و هی پسش میگیری. نکن خواهر من، نکن برادر من، پسشم گرفتی دیگه باز نگو بِهِش. لوث میشه از دهن میافته ها...



●هفت:

یه جور "دوست داشتن" هست اونقدر آرومه، اونقدر ظریفو لطیفه. تا بهش نگاه میکنی، هر دو، چشماتون شروع میکنه به خندیدن.



●هشت:

یه جور "دوست داشتن" هست خیلی شدیده، یهو اعضای بدنت شروع میکنه به تپیدن، میشی عین یه قلب بزرگ، این نوع دوست داشتن فقط یه بار نصیب هر کس ممکنه بشه، دست دست نکنید برا گفتنش.



●نه:

یه "دوست داشتن" هست که از دوره، یعنی از دور دوسش داری، میدونی سهم تو نیست ولی خُب خیلی دوسش داری. بدون هیچ توقع و انتظاری فقط دوسش داری.



●ده:

یه جور "دوست داشتن" هم هست ...

که فقط مخصوص ما دوتاست. مثل یه راز میمونه. هیچی گُمِش نمیکنه.

homayun18
homayun18
۱۳۹۷/۰۲/۰۸

تا میفهمم کسی دوستم دارد

همینکه ردِ علاقه ای را نسبت به خودم میبینم

می روم و در دورترین نقطه ی احساسم می ایستم

آنقدر دور

که دست خودم هم به خودم نمیرسد!

میخواهی گردن بگیر

میخواهی کتمان کن

اما به همان خدایی که قسم خوردی

تا ابد نمی روی

تنهایی ام حاصل ماندن تو در من است!

ماندن روحت

ماندن آغوش ات

ماندن بوسه ات

ماندن عطرت

ماندن صدات

ماندن حرف هات

میبینی؟

بدجور روی قسم ات ماندی

تو رفته ای اما من تنها نیستم

تو...

homayun18
homayun18
۱۳۹۶/۱۲/۱۴

امشب اینجا دست ب قلم شدم
همیشه در دفترم مینوشتم
اری دفتری ک اسمش را گذاشته ام(رویای بی پایان)
نمی دانم چرا هر موقع که با تو می حرفم
حالم دگرگون می گردد
گویی چشمانم ب روی همه بدی هایت بسته می گردد
انگار الزایمر میگیرم ک تو چ کردی با این دل بی چاره ام
هرچه هست خوش است
زمان از حرکت می ایستد
فاصله کوتاه میگردد
و حالم دگرگون می گردد
هرچه هست حسی خوشست
آرامشی تمام وجودم را فرا می گیرد ک
گویی ارامش بعد از مرگ است
چشمانم بارانی میگردد از روی شوق
زبانم خشک میگردد و جملات دور سرم حلقه می زنند و می چرخند
آه کاش میشد همین لحظه،لحظه پایان عمرم میشد
چ پایانی خوشتر از این ک همکلام با معشوق ات باشی و جان دهی
میدانم ک تو باور نداری حسم را
ولی واقعیست ،فقط ادم عاشق میفهمد
تو آفریده شدی برای ارامش جانم
خدا تو را خلق کرد است ک من هم عاشق شوم
و این چ خوشست
(چند خط خودمونی:تو هرچی ک باشی،اگر خدایی نکرده کور کچل،دیوانه ،فلج،پیر هم نشی من عاشقتم و دوستدارم و حاضرم از دل و جون باهت زندگی کنم))

homayun18
homayun18
۱۳۹۶/۱۱/۱۳

هه دلم خون اتیش
خدا،خدا وکیلی من در حقش چه بدی کردم
خودت خدا شاهدی داری میبینی
منو بنداز تو جهنم تیکه تیکم کن ولی اون ی روز خوش نبینه

homayun18
homayun18
۱۳۹۶/۰۷/۰۷

میخام بنویسم ولی دستم ب قلم نمیره
دلم سادس زود باوره
عقلم خوب کار میکن ولی وقتی ب ی اسم میرسه فلج میشه
چشمانم همش دونبال یک نفر میگرده تو این خیابونای شهر
تا یکی هم ک شبیهش رو میبین قلبم تیر میکش نفس کشیدن واسم سخت میش
اگه کسی هم همراش باش سرم تیر میکش
لبانم ک جای گازت هنوز روش خیلی بهانه گیره
دونبال ی فرصت ک تور و به یادم بیاره
بوی عطر شبیه عطر تنت میپیچه توسرم چشام میره
میره جایی ک تو در آغوشم بودی
دستام حسرت لمس دوباره دستانت را میکشه

homayun18
homayun18
۱۳۹۶/۰۷/۰۷

این شبا میشینم پای حرفای دلم و ساعت ها گوش میکنم
نمیدونم قصدش از این حرفا چیه میخاد چی رو بهم بفهمونه
بین عشق، بخشش ، نفرت، دوست داشتن ،شروع دوباره
نمیدونم چکار باید بکنم
خاموش،بزنگم،فراموش،بی احساس، رد تماس،بی پاسخ
تعجب نکن از نحوه نوشتنم اگه چیزی نفهمیدی اخه خودمم نمیفهمم
اینا چبی هس که هرشب مغزم درگیرشه
اگه شما فهمیدید ک دلم منظورش از این کلمات چیه ب منم بگید