بلاگ كاربران


  • دلنوشته

  • این روزا که میگذرد احساس می کنم یکی از جاده های پر و پیچ و خم و مه آلودزندگی منو به سوی خود می خواند.....برای پیدا کردنش همه جا را می گردماز هر پنجره بازی به امید اینکه اورا ببینمسرک می کشم ولی نیست......روزها منتظر یه قاصدک تا خبری برایم بیاوردولی قاصدکها هم نشانی من را گم کرده اند......شبها آسمان را نگاه می کنم تا شاید بتوانم نشونیشواز ستاره ها بگیرم ولی ستاره ها هم یادشونرفته نیم نگاهی به زمی…
  • من زنم!

  • من زنم !من زنم… بی هیچ آلایشی… حتی بی هیچ آرایشی!او خواست که من زن باشم … که بدوش بکشم،بار تو را که مردی!و برویت نیاورم که از تو قویترم ...آری من زنم...او خواست که من زن باشم ...همچنان به تو اعتماد خواهم کرد ...عشق خواهم ورزید ...به مردانگی ات خواهم بالید...با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد ...پشتیبانت خواهم بود... و تو ...مرد بمان!این راز را که من مرد ترم... به هیچ کس نخواهم…