دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۰۹

بی تو دنیا بر سرم آوار شد


بین ما هر پنجره دیوار شد

درد عاشق بودن ما ریشه داشت

رفتن و مردن علاج کار شد

آنکه اول نوشدارو می‎نمود

بر لب ما زهر نیش مار شد

عیب از ما بود از یاران نبود

تا که یاری یار شد دل ز دل بیزار شد

عاقبت با ناله سوداگران

عشق هم کالای هر بازار شد

آب یکجا مانده ام دریا کجاست؟

مردم از بس زندگی تکرار شد...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۰۹

روزها یکی پس از دیگری به پایان

می رسند...

و در پی روزها

عمر من...

خسته نباشی سرنوشت....!

می بینی؟!

دست در دستان تو

تمام راه را بیراهه رفتم

شنیدم کسی میگفت:

چشمانت را ببند!

اعتماد کن...

به قیمت تمام روزهای رفته

چشم هایــم را بستم...

اعتماد کردم...!

بهای سنگینی داشت اعتماد !

روزی...

چشمانم را باز کردم؛

چیزی به نام " عشـــــق "

در راهِ همپا شدنِ با تو..

farhad0000
farhad0000
۱۳۹۵/۰۲/۰۹

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است
باز هم می‌خندم
آنقدر می‌خندم که غم از روی رود…
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید در پس این باران
گاه باید خندید بر غمی بی‌پایان…

doust
doust
۱۳۹۵/۰۲/۰۹

سلام
خوش اومدی


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۰۹

بی تو دنیا بر سرم آوار شد


بین ما هر پنجره دیوار شد

درد عاشق بودن ما ریشه داشت

رفتن و مردن علاج کار شد

آنکه اول نوشدارو می‎نمود

بر لب ما زهر نیش مار شد

عیب از ما بود از یاران نبود

تا که یاری یار شد دل ز دل بیزار شد

عاقبت با ناله سوداگران

عشق هم کالای هر بازار شد

آب یکجا مانده ام دریا کجاست؟

مردم از بس زندگی تکرار شد...

grandfader44
grandfader44
۱۳۹۵/۰۲/۰۹

اولین رای از طرف من

+5

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۰۹

باید باور کنیم
تنهایی
تلخ‌ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست،
روزهای خسته‌ای...
...که در خلوت خانه پیر می‌شوی …
و سال‌هایی
که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است.
تازه
تازه پی می‌بریم
که تنهایی
تلخ‌ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست:
دیر آمدن!

farhad0000
farhad0000
۱۳۹۵/۰۲/۰۹

"امروز"برای همتون یه

حال خوب آرزو دارم...

امیدوارم امروزتون

پر باشه از خبرهای خوب

و اتفاقهای بی نظیری

که همیشه منتظرش بودیین

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۰۹

سخت است قلم باشی و دلتنگ نباشی

با تیغ مدارا کنی و سنگ نباشی

سخت است دلت را بتراشند و بخندی

هی با تو بجنگند و تو در جنگ نباشی

از درد دل شاعر عاشق بنویسی

با مردم صد رنگ هماهنگ نباشی

مانند قلم تکیه به یک پا کنی اما

هنگام رسیدن به خودت لنگ نباشی

سخت است بدانی و لب از لب نگشایی

سخت است خودت باشی و بی رنگ نباشی

وقتی که قلم داد به من حضرت استاد

می گفت خدا خواسته دلتنگ نباشی..

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۰۹

دلم آسایش می خواهد به وسعت آسمان آبی

دلم یک مکان می خواهد به شفافیت آب چشمه

دلم امنیت می خواهد بدون نگهبان و پلیس

دلم گلستان نظیف می خواهد بدون رفتگر و باغبان