دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

میخواهم پیاده شوم ...
می خواهم زنگی کنم...راهم رابستند

ستایش کردم...گفتند خرافات است

عاشق شدم...گفتند دروغ است

گریستم...گفتند بهانه است

خندیدم...گفتند دیوانه است

دنیارا نگه دارید میخواهم پیاده شوم ..

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

چه بخواهیم چه نخواهیم

رفتار و عکسالعمل های ما

احساس درونیمان را هویدا میکند

پس قبل از برملا شدن نیتمان

خودمان را ثابت کنیم

تا دیگران در خفا به دو رنگ بودمان

لعنت نفرستند

shabgardetanha
shabgardetanha
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

دل‌تنگ که باشم آدم دیگری می‌شوم خشن‌تر، عصبی‌تر، کلافه‌تر و تلخ‌تر…

و جالب‌تر این‌که با اطرافم کاری ندارم همه‌اش را نگه می‌دارم و دقیقاً سر

کسی خالی می‌کنم که دل‌تنگ‌اش هستم

shabgarde.tanha

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

گاه يك ســـنـــجـــاقـك



به تــو دل مى بندد ...



و تو هر روز ســــحـــــر



مى نشينى لب حـــوض



تــا بـــيـــــــــايــد از راه



از خم پــيـچك نــيلوفرها



روى مــوهاى سرت بـــنــــشــيــنـــد



يا كه از قطره اب كف دستت بخورد



گــــاه يـــك ســـــنـــــــجــــاقـــك



هم معنى يك زندگی است .

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

گفت می آیم...

گفت مى آيم... سحر شد و نيامد!



نيامد و نخواهد آمد، زيرا او هيچ پيمانى نبست كه نشكست...



او هيچگاه نسوخته تا معناى سوختن را بداند





او هيچ وقت درد نكشيده تا بداند درد چيست



او هرگز در انتظار نمانده تا از تلخى انتظار باخبر باشد.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
جوینده ی عشق بی عدد خواهد بود
فردا که قیامت آشکارا گردد
هرکس که نه عاشق است رد خواهد بود

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

تو دست در دست دیگری. . .

من در حال نوازشِ دلی که سخت گرفته است از تو . . .

مدام بر او تکرار می کنم که ،

نترس تنهای من . . . !

آن دستها به هیچ کس وفا ندارند . . .

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

وقتی دو عاشق از هم جدا میشن ،

دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن . . .

چون به قلب همدیگه زخم زدن . . . !

نمیتونن دشمن همدیگه باشن . . . ؟

چون زمانی عاشق بودن . . . !

تنها میتونن آشناترین غریبه برای همدیگه باشن . . .

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

گاهی مجبورم به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم . . .
چقدر خیالش آسوده ست . . .
چقدر تحمل سکوتش طولانیست . . .
چقدر. . .

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳

ﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﺷﺪ
ﮐﻪ ﺗﻮﺧﺴﺘﻪ ﺗﺮﺍﺯﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺷﺘﻨﻢ ﺭﺍ!
ﺍﺯﻣﻦ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ ...
ﺍﻣﺎ...
ﻫﺮﺟﺎﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ
"ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ قطار می رود...
تو می روی...
تمام ایستگاه میرود...
و من چقدر ساد ه ام.. که سال های سال...
در انتظار تو...
کنار این قطار رفته ایستاده ام ...
و همچنان...
به نرده های ایستگاه رفته...
تکیه داده ام!