دیوار کاربران
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶
چقدر زيباست |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶
گفتن "دوستت دارم" ها |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶
ﺩﻩ ﻣﺮﺩ ﻭ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺑﻪ ﻃﻨﺎﺑﯽ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﻃﻨﺎﺏ ﺗﺤﻤﻞ ﻭﺯﻥ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ . ﺑﺎﯾﺪ ﯾﮑﻨﻔﺮ ﻃﻨﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﻘﻮﻁ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ. ﺯﻥ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﻭﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻭﻗﻒ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﻧﮑﻨﻢ … ﻣﻦ ﻃﻨﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺭﻡ . |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶
صبح وقتی پلک میگشایی |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶
به هزار امید از خانمم می پرسم |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶
اولین سوال دخترا در شروع ترم: |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶
تکیه کلامش بود ؛ |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶
تو تنها کسی هستی که |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶
احساس راحتی چندش آوری |
|
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۶
شاید سکوت مرحم زخم نبسته نیست |