تقدیم به تو که واقعیت تمام آینه های زلالی نگاهم کردی و من شعله کشیدم.
نگاهم کردی و من آبی شدم. نگاهم کردی و آفتابی ترین سمت غزل گشتم.
نگاهم کردی و من شاعر شدم. بارانی ترین شاعر. دلداده ترین شاعر.
و من از نگاه تو تا خدا رفتم و به زیارت آسما نی ترین معبد آسمانها رسیدم . من زائر چشمان تو شدم .
زائر ضریح دریا . زائر دقایق آسمان . زائر حقیقت کهکشانها .و من زائر تو شدم .
زائر چشمهایی که تمام دنیای من شدند . چشمهایی که مرا به قله می رسانند .
چشمهایی نه از جنس غزل بلکه خود غزل. خود خود عشق . تمام تمام صداقت .
چشمهایی مثل چشمه سار ترا نه در سکوت شاعر. چشمهایی به رنگ دلهای بی ریا .
به شکل قشنگ حادثه ی عشق . چشمهایی شبیه خود اتفاق عشق.
به دیدن چشمهای تو که می آیم عجیب یاد آسمان می افتم و دلم پر پرواز میگیرد و مرا تا اوج تو پر می دهد .
به دیدار چشمهای تو که می آیم چنان در جذبه ی اهورائیت گم می شوم که زمان در ذهن خاطره ام نمی ماند
و من گویی فراتر از مرزهای مادی به معنویتی تمام دست می یابم .
بارها به تو گفته ام چشمهایت از جنس دیگری است . از جنس خاک ؟ نه؟!هرگز از جنس آب ؟!
باز هم هرگز از جنس اقاقی ؟! از رویای نسترن؟! از خواب خوش مریم؟! از خیال دل انگیز کوکب؟!
از عطر شب بوها؟!
نه از هیچکدام از این زمینی و زمینی صفتان نیست که چشم تو آفریننده ی عشق استو آفریدگار ترا نه.
و کاش می توانستم چشمهای تو را به آنانی که تور ا ندیده اند نشان دهم تا آینه را باور کنند .
تا خدا را بهتر ایمان آورند .تا عشق را بیشتر بدانند و مهربانی را بهتر بفهمند .
کاش می توانستم به آنان بگویم که تو کدامین آیه ی آسما نی در کتاب قلب منی
که هر گاه به چشمهای تو می رسم تمام عشق بر من هبوط می کند .
کاش میتوانستم بگویم که چشمهای تو کدامین سمت رویای آبی دل از دست دادگی است.
این آیه های آسما نی کتاب وجود تو بارانی ترین حس شاعرا نه ی من هستند .
این آیه ها از جنس دعا از تمنای یک خواهش خوب از خواهش یک تمنای دلپذیرند .
این چشمها مرا به یاد افقهای دور در بهاران سبز به یاد بازگشت پرستوها از هجرتی ناگزیر
به یاد نیایشهای سجاده های لبریز از عطر خدا می اندازند که وقت تماشای تو ناگزیر از خویشتن خویش میگردم
و نا خود آگاه بیتی همیشگی از خداوند غزل سعدی عشق بر زبانم جاری میگردد که:
این که تو داری قیامت است نه قامت وین نه تبسم که معجز است و کرامت
و چشمهای تو مرا به نوعی شرم از حضور در پیشگاه آسما نیت می خوانند
که ای بنده ی کمترین چه کرده ای که اینگونه چشم در چشم آسما ن دوخته ای ؟
چه کرده ای که به زیارت این همه زیبایی رسیده ای
و جسارت بار یافتن به بارگاه این همه صداقت را به خود داده ای؟
بارها وبارها از چشمهای تو گفته وسروده ام اما هر بار که می بینمت
تازگی این نجابت خوب طراوت این صداقت ناب و بی نظیری این همه سعادت
نمناک غزلواره های دفتر قلبم مرا به شعری تازه تر میخواند .
چه می خواهد این آیه ی آسما نی از دل زمینی من که اینگونه به آتشم میزند ؟
اینگونه خاکسترم میکند .اینگونه بر بادم میدهد. مگر دلی بجا مانده زمن که نداده باشمت ؟
مگر روحی بجا مانده زمن که برخی نگاه تو نکرده باشم؟
مگر وجودی باقی است که در پای تو ارزانی نکرده باشم؟
اما نمیدانم که این چشمها این نهایت بی نهایت این کرا نه ی بی کرا نه
چرا هر بار که می بینمشان مرا شاعر تر از قبل میکنند که من هر چقدر بارانی تر هر چقدر رویایی تر
باز هم پیش این همه جاودا نه غزل های بی مثال کمترینم.
بارها گفته ام که در برابر این همه زلالی که از چشمهای توبر روح من می وزد ناچیزم .
بارها گفته ام که بگذار چشم در چشم تو نباشم که هیچم که ناچیزم که حقیر در گاه توام .
بارها گفتم که مگر زمین میتواند آسمان را بفهمد که من تو را؟
مگر بنده میتواند به خدایان راه یابد که کمترینی چون من تو را؟
مگر باغبان می تواند به درک حقیقت سرخ ترین گل باغ عشق برسد که این شاعر تو را؟
باز هم میگویم چشمهای تو فراتر از شعر هستند که خود شعر مجسم بوده و هستند .
چشمهای تو فراتر از تعبیرند که خود تفسیر لطیف آسمانند .
که چشمهای تو همیشه آبی ترین واقعیت عشقند که چشمهای تو سر آغاز من
ابتدای روح من و اولین و زیباتر ین کوچه باغ ترا نه های من هستند که .............
باور بارانی چشمان توست شعر من بارش روحانی چشمان توست
شعر من وقتی تب تند غزل می وزد فصل گل افشانی چشمان توست
شعر من زورق دل موج نگاه تو عشق ساحل نورانی چشمان توست
شعر من این همه از خاطره ی عشق ماست معنی عرفانی چشمان توست
شعر من لحظه ای از پنجره بر من ببار حاصل طوفانی چشمان توست
شعر من حادثه ی سبز غزل نام توست لذت پنهانی چشمان توست شعر من
m&m
ممنون
مرسی از تموم دوستای گلم که اومدن و برام نظر گذاشتن
این شاخه ی گلم تقدیم به همتون{67}
سلام
خوشحالم که مشکلت حل شده
درضمن بلاگت قشنگه مرسی گلم
تقدیم به تو که واقعیت تمام آینه های زلالی نگاهم کردی و من شعله کشیدم.
مرسی
خیلی زیبا بود
mrc
ghashang bood
aali BoOod
MRC
tnx
مرسی
مرسی از تموم دوستای گلم که اومدن و برام نظر گذاشتن
این شاخه ی گلم تقدیم به همتون{67}
پس مثه اینه ک من یکم دیر رسیدم مشگل حل شده مرسی
mer30 dadashi khyli ghashang boooOooOoood
قرار بود برای بعضی از مسائل دیگه بلاگ نزنم اما خوش بختانه حل شد
مرسی از تموم دوستای گلم که اومدن و برام نظر گذاشتن
این شاخه ی گلم تقدیم به همتون
قشنگ شده
حالا چرا آخر !؟
عشق عرفان دوس داشتن همش قروقاطی بود زیبا بود و پرمفهوم
هروقت هرجا هرکس میگه آخر دلم میگیره
حالا چرا گفتی بلاگ اخرم؟
kheilii ziiba biiideee boood
miisiii mehdii jon
sepas mahdi jan
مرسی قشنگ بود
ممنون عالی بود
نمیدونم چرا توبلاگ ها همش چشمم دنباله عکس هاست نچ
مرسی داداش خانومه چشای قشنگی داره
همه اینو باید بخونیم؟؟؟؟
این همه از چشماش گفتی حداقل عکس یکیو میذاشتی که چشماش معلوم باشه!
tnx damet jiZzZ
/
/
like it
ghashang bud ...
متن زیبا
عالی
نه درد دستت............20
چه کرده ای که به زیارت این همه زیبایی رسیده ای
دست شما درد نکنه چرا زحمت کشیدین؟
حالا که زحمت کشیدین کاش یه نمه کم میکشیدین!!!!!!!!!!!
عاخه میدونی یکمی خیلی زیاد بود....
ولی همشو خوندمممم
خوشگل بود
مرسی
مرسی عزیز
بسیار زیبا و قشنگ والبته کمی طولانی بود
مرسی زیباست
KHEILIIII ghashang bud
mRC
______________&&&____&&& _¯_¯ _¯_¯.
______________&&&____&&&
______________&&&____&&&
______________&&&____&&& _¯_¯_¯_¯.
______________&&&____&&&
&&&&&&&______&&&____&&&
&&&&&&&______&&&____&&& _¯_¯_¯_¯.
_____&&&______&&&_____&&&&&&&&&________&&&
_____&&&______&&&_____&&&&&&&&&________&&&
&&&&&&&&&&&&&&&____________&&&_________&&&
&&&&&&&&&&&&&&&____________&&&_________&&&
_______________________________&&&________&&&
______________________________&&&&&&&&&&&&&
______________________________&&&&&&&&&&&&&
_¯_¯ _¯_¯._¯_¯ _¯_¯.
&&&
&&&______&&&&&______&&&&&&&
&&&______&&__&&_____&&&&&&&
&&&&&&&&&&&&&_____&&& _¯_¯_¯_¯.
__________&&&________&&&
__________&&&________&&&&&&&
____&&____&&&_______&&&&&&& _¯_¯ _¯_¯.
____________&&&
_____________&&&
بسیار زیبا
مرسی داداش مهدی
عشقتون پایدار
صفحات
1 2