شازده کوچولو ( رسیدن به هدف به چه قیمت؟)

سلام

امیدوارم حال دلتون خوب باشه

امروز برای سومین بار انیمیشن «شازده کوچولو» رو دیدم.

این انیمیشن از این لحاظ برام جالبه که هر دفعه که می بینمش حرف جدیدی برای گفتن داره (دقیقا مثل کتابش)

توش پر از دیالوگ هایی با معانی عمیقه، که حسابی آدمو تو فکر می بره، و چی ارزشمند تر از "اندیشیدن" ؟

و جالبیش اینجاست که چون نوع فکر کردن هر کدوم از ما ها با دیگری تفاوت داره، پس برداشت های متفاوتی هم میتونیم داشته باشیم

این یه مورد از برداشت های من بود:

مادری رو نشون میده که پر از حس مسئولیت نسبت به فرزندشه، و همه تلاشش رو می کنه تا آینده دخترش رو بسازه،

اما اشکال کارش اینجاست که بدون توجه به نیازهای اون دختر بچه، با ایده آل های خودش برنامه ریزی می کنه و پیش میره! 

هدفش مثبت بود ولی وسیله ای که میخواست اون رو به هدف برسونه کاملا اشتباهی انتخاب شده بود

یه جمله معروف هست که میگه:

 هدف وسیله رو توجیه نمی کنه

به همون مقداری که هدف مهمه، راهِ رسیدن به هدف هم مهمه، و ما نمی تونیم به بهانه این که نیت مثبتی داریم چشم ببندیم رو مسائل مهم دیگه و هر جور شده، حتی با روش های غلط، به هدفمون برسیم!

شاید این موضوعی که توضیح دادم اصلا هدف این انیمیشن نبوده باشه، و قطعا حرف های مهم تری هم توش زده شده که وقتی شمردم بیشتر از 10 مورد بودن

ولی همین قسمت که زیاد هم مورد توجه نبود و شاید از کل زمانش فقط چند دقیقه بهش پرداخته شده، برای من موضوع قابل تاملی بود

اینکه کجاها با چه اهدافی چیزای دیگه رو نابود کردم؟

کجاها در طول مسیر، به کلی هدفمو فراموش کردم و راهمو اشتباهی پیش رفتم؟

کجاها با این هدف که مصلحت یکی رو خواستم، ناخواسته باعث اذیتش شدم؟

کجا ها اصلا نیازی نبود من به جای کسی تصمیم بگیرم و کاری بکنم ولی انجام دادم؟

قطعا اگه ماها از نتایج و عواقب کار هامون آگاه بودیم، خیلی از اون ها رو انجام نمی دادیم

فقط موضوع اینه که:

ما ها بد نیستیم، فقط بلد نیستیم! 

کتاب بخونیم، یاد بگیریم و دانسته هامونو به کار بگیریم

اینجوری هم حال خوشِ پایداری خواهیم داشت، هم لطف بزرگی به نسل های بعدی خواهیم کرد.