عجب از حال غریب
از همان حالت بی حس عجیب
از همان حال که بی حال شده
مسند این همه مردگی و یاس شده
عجب از آنکه درونت پر شد
صورت سخت شبانگاه را سر شد
عجب از شادی تو
از نگارین صورت شعف و دل مصفای تو
عجب از حال غریبم.
- جنسیت : مرد
- سن : 42
- کشور : ایران
- استان : تهران
- شهر : تهران
- فرم بدن : لاغر
- اندازه قد : 1.90
- رنگ مو : مشکی
- رنگ چشم : قهوه ای
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : نمیکشم
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کاردانی
- نوع رشته : فنی و حرفه ای
- درآمد : متوسط
- شغل : کارمند
- وضعیت کار : تمام وقت
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : میانه رو
- خدمت : فراری
- شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : 405
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : قورمه سبزی:ماکارونی
- ورزش مورد علاقه : فوتبال:تنیس:والیبال
- تیم مورد علاقه : رئال
- خواننده مورد علاقه : هر کی قشنگ بخونه
- فیلم مورد علاقه : هر فیلمی قشنگ باشه
- بازیگر مورد علاقه : هیچ
- کتاب مورد علاقه : رویای بر باد رفته
- حالت من : بد جنس
- فریاد من : امروز من با همه تنهایی خود به یاد آن همه خاطره ها مینویسم به یادت هستم وشاید روزی غرق در تنهایی خود بنویسم ..من به یادت مردم.....raz31
- اپراتور : ایرانسل
- نماد ماه تولد : فروردین
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 11572_headtm5babuk7atjuat69ypx715aasphc1tvco.jpg
- آهنگ پروفایل : http://s3.picofile.com/d/7511404943/16e5cb6e-177e-4cb0-a202-6235c3bd3ece/morteza_pashaei_Yeki_Hast.mp3
عشقت را به کسی ببخش که لایق عشق است ، نه تشنه عشق ، تشنه عشق روزی سیراب می شود
ویکتور هوگو
،،،،،،،،مـــــــــهـــــــربــــــون بـــــاش،،،،،،،،
گاهی بعضیها با ما جور در میآيند،
اما همراه نمیشوند،
گاهی نيز آدمهايی را میيابيم
كه با ما همراه میشوند
اما جور در نمیآيند.
گاهی اويی را كه دوست میداری احتياجی به تو ندارد
زيرا تو او را كامل نمیكنی.
تو قطعه گمشده او نيستی،
تو قدرت تملک او را نداری.
گاه نيز چنين كسی تو را رها میكند
و گاهی نيز چنين كسی به تو میآموزد
كه خود نيز كامل باشی،
خود نيز بینياز از قطعههای گم شده.
او شايد به تو بياموزد كه خود به تنهايی سفر را آغاز كنی،
راه بيفتی،
حركت كنی.
او به تو میآموزد و تو را ترک میكند،
اما پيش از خداحافظی میگويد:
شايد روزی به هم برسيم،
میگويد و میرود
و آغاز راه برايت دشوار است.
اين آغاز، اين زايش،
برايت سخت دردناک است.
بلوغ دردناک است،
وداع با دوران كودكی دردناک است،
كامل شدن دردناک است،
اما گريزی نيست.
و تو آهسته آهسته بلند میشوی
و راه میافتی و میروی
و در اين راه رفتن دست و بالت بارها زخمی میشود،
اما آبدیده میشوی
و میآموزی كه از جادههای ناشناس نهراسی،
از مقصد بیانتها نهراسی،
از نرسيدن نهراسی
و تنها بروی و بروی و بروی...
شل_سیلوراستاین
+5
خیلی آدمها هستن که برای تسلی نزدیکانشون دروغ میگن. من میدونم. من اینو توی کتابها خوندم. اشخاصی هستن که بسیار قشنگ و شاعرانه دروغ میگویند. اما دروغ چند جوره: دروغ تسلیبخش... دروغ آشتیدهنده. دروغی که شکنندهی دست کارگر را تبرئه و عفو میکنه. دروغی که گرسنگان را متهم و مقصر میکنه. من دروغها را خوب تشخیص میدم.
دروغ برای دو دسته از مردم خیلی مفیده. یکی کسانی که دارای روح ضعیف هستن، یکی کسانی که شکمشون از خون دیگران ورم کرده و بالا اومده. دروغ نگهدار بعضی و پوشانندهی خطاهای بعضی دیگره.
✔️اما اون کسی که خودش ارباب خودشه، کسی که انگل هیچکس نیست، کسی که نون دیگران را نمیدزده، هیچ احتیاجی به دروغ نداره. دروغ کیش و آیین بردگان و اربابان و... و حقیقت خدای بشر آزاد است.
در اعماق اجتماع
ماکسیم_گورکی
عبدالحسین_نوشین
+۵
یک پیغام از دوست
یک دستگیری زیار
یک نگاه از دلبر
یک قدم تا بغل
یک چراغ روشن
یک نور ز امید
همه روشنایی راه برای ادامه مسیر
مسیرت هموار ای خواننده بی منت،،، raz31