بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    نمیخواهم بمیرم

  • تعداد نظرات : 2
  • ارسال شده در : ۱۳۹۴/۰۹/۲۰
  • نمايش ها : 352

 


نمي خواهم بميرم 
نمي خواهم بميرم ، با كه بايد گفت ؟
كجا بايد صدا سر داد ؟
در زير كدامين آسمان ،
روي كدامين كوه ؟
كه در ذرات هستي رَه بَرَد توفان اين اندوه 
كه از افلاك عالم بگذرد پژواك اين فرياد !
كجا بايد صدا سر داد ؟
فضا خاموش و درگاه قضا دور است 
زمين كر ، آسمان كور است 
نمي خواهم بميرم ، با كه بايد گفت ؟
اگر زشت و اگر زيبا 
اگر دون و اگر والا 
من اين دنياي فاني را 
هزاران بار از آن دنياي باقي دوست تر دارم .
به دوشم گرچه بار غم توانفرساست 
وجودم گرچه گردآلود سختي هاست 
نمي خواهم از اين جا دست بردارم !
تنم در تار و پود عشق انسانهاي خوب نازنين بسته است .
دلم با صد هزاران رشته ، با اين خلق 
با اين مهر ، با اين ماه 
با اين خاك با اين آب ...
پيوسته است .
مراد از زنده ماندن ، امتداد خورد و خوابم نيست 
توان ديدن دنياي ره گم كرده در رنج و عذابم نيست 
هواي همنشيني با گل و ساز و شرابم نيست .
جهان بيمار و رنجور است .
دو روزي را كه بر بالين اين بيمار بايد زيست 
اگر دردي ز جانش برندارم ناجوانمردي است .
نمي خواهم بميرم تا محبت را به انسانها بياموزم 
بمانم تا عدالت را برافرازم ، بيفروزم 
خرد را ، مهر را تا جاودان بر تخت بنشانم 
به پيش پاي فرداهاي بهتر گل برافشانم 
چه فردائي ، چه دنيائي !
جهان سرشار از عشق و گل و موسيقي و نور است ...
نمي خواهم بميرم ، اي خدا !
اي آسمان !
اي شب !
نمي خواهم 
نمي خواهم 
نمي خواهم 
مگر زور است ؟


 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


پریسا
ارسال پاسخ
saj313
ارسال پاسخ

mrc