آدم است دیگر...
گاهی خر میشود

************************************************

داشتم واسه داداش گودزیلام جریان لقمان و ادب و بی ادب تعریف می کردم...
بعد از دو ساعت کلنجار گفتم :فهمیدی چی شد؟
گفت :آره مثل تو نفهم نیستم که الاغ!!!!!!!
فکر کنم لقمان باید تو شیوه ی تربیتش یه تجدید نظری بکنه......

************************************************

تعارف غضنفر برای شب نگه داشتن مهمان، جون خودت برو شلوارتو در بیار...

************************************************

گوشیم مونده خونه دوستم رفتم بگیرم,
دیدم بیست تاپیام دارم بازش کردم:
دیدم :دوستم نوشته گوشیت مونده خونه ی ما بیا ببرش

************************************************

بَ رَ بَ بَ چیست؟؟
همون برو بابای خودمونه که در پاره ای مواقع همراه با دهن کجی برای تضعیف روحیه ی طرف مقابل به کار میبرن!!!!!

====================================
+5

نیستیم !
به دنیا می آییم
عکس ِ یک نفره می گیریم !
بزرگ می شویم ،
عکس ِ دو نفره می گیریم !
پیر می شویم ،
عکس ِ یک نفره می گیریم
و بعد
دوباره باز
نیستیم
حسین پناهی

بعد از گذشت این همه سال عاشقم هنوز

هر چند اگر نمانده مجال عاشقم هنوز

در آرزوی بوسه ای از آن لبم ، ببین

با این همه امید محال عاشقم هنوز

نشستم سرکوچه ی زندگی...
منتظرماشین مرگ به انتهای نامعلوم نگاه میکنم...
حتی یک نفرهم از پشت پنجره ی خونش بهم نگاه نکرد...
حتی یه نفرم نیومدبهم بگه تازمانی که اون میاددنبالت پیش من باش...
یه طرف انتظار ...
یه طرف حسرت...

دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود...



یک شب وقتی اس ام اس آمد بدون آن که آنرا باز کند

موبایل را گذاشت زیر بالشش و خوابید



صبح وقت مادر پسره به دختره زنگ زد و گفت: پسرم مرده...



دختره شوکه شد و چشمش پر از اشک

بلافاصله سراغ اس ام اسی که پسره داده بود رفت

پسره نوشته بود... تصادف کردم

با مشکل خودم را رساندم دم در خونتون

لطفا بیا پائین «میخوام برای آخرین بار ببینمت...

خیلی خیلی دوستت دارم»

آمدی آندم به دیدارم که دیگر دیر بود



گفتی از ماندن ولی رفتن مرا تقدیر بود



تو می آیی به بالینم ولی آندم که در خاکم



صدایم میکنی اما در آغوش کفن خوابم

محبت عین آب بازی کودکانه است ........

مهم نیست کی اول شروع میکنه مهم اینه که آخرش هر دو خیس میشن...

ای خدا دل نوشته ایم برهرچه نوشتم جاکم بود...
آخه مگه این دل من چقدجا داره که اینقدبایدبریزم توش ودم نزنم...
برای نوشتن کلمات از زیردستم فرارمیکنن...ازبس دردوسنگینی توی حرفام هس..
کاش...........
دیگه خسته شدم ازبس دلم رابه این کاش گفتن هاخوش کردم...
مگه چی میشدیبارم برادلخوشیم یکیش واقعیت بشه....
کاش...................
کاش...................
کاش..................

ز روز گذر کردن اندیشه کن

پرستیدن دادگر پیشه کن

به نیکی گرای و میازار کس

ره رستگاری همین است و بس ...

5+

این روزها هیچ چیزراحس نمیکنم....
گذرزمان...
تواین شبای برفی توی کوچه ی بی انتها توی مه محومیشم...
تنهام...
صدای برفای زیرپام شده نغمه ی درگوشم...
خسته ام...
منتظرم یکی بیادبخاردهنش بخوره توصورتم بگه....
من هستم...
کاش به آخراین انتظاروخستگی وتنهایی میرسیدم...
اماکارم فقط...
انتظاره...انتظار...انتظار...انتظار...وادامه دادن به این راه ناتمام...