توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
صرفا جهت خنده
- تعداد نظرات : 2
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۷/۲۰
- نمايش ها : 167
محبت را از آن خواهری آموختم...
.
.
.
که وقتی داداشش خواست از پاستیلش بخورد...
انچنان نوازشگرانه کوباند در دهان داداشش که دندان هایش ریخت در دهانش
برای محکم کاری هم جفت پا برفت در شکم داداشش تا خون بالا بیارد
پاستیل است شوخی برنمیدارد..
*
خانوم عزیز و مهربونم دوستت دارم !
.
.
.
.
.
.
این پست رو گذاشتم که یه روزی به خانوم آینده ام نشون بدم
و بگم من از خیلی وقته پیش دوست داشتم
یه همچین پسر بافکریم من
نظرات دیوار ها
دیوونه
آفترین