بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    شیشه و آینه

  • تعداد نظرات : 4
  • ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۷/۱۶
  • نمايش ها : 125

جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست ...
عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟
گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد.

بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟
گفت: خودم را می بینم ! 
عارف گفت: ولی دیگر دیگران را نمی بینی ! 

آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند و آن چیزی نیست جز "شیشه" اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن :
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آنها احساس محبت می کند. اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند ! 

تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری، تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری ...

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


8metri16
ارسال پاسخ

danger :
لایک

ممن.ن از نظرتون امیدوارم براتون مفید باشه

8metri16
ارسال پاسخ

ممن.ن از نظرتون امیدوارم براتون مفید باشه

sahell2022
ارسال پاسخ

جالب بود

danger
ارسال پاسخ

لایک