بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    اجازه همسر

  • تعداد نظرات : 3
  • ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۷/۲۰
  • نمايش ها : 198

به نام خداوند مهربانم

 

 

 

 

خانم میانسالی بود که به خاطر تصادف با موتور آورده بودنش اورژانس.

صورتش خیلی صدمه دیده بود طوری که فرم صورتش کاملا عوض  شده بود
مخصوصا لبها و بینی.

فقط چند دقیقه داشتم صورتش رو نگاه می کردم

و پیش خودم حساب می کردم که چطوری میشه ظاهر قابل قبولی براش درآورد.

به پرستار اورژانس گفتم بره اتاق عمل اونجا هم زخمش رو شستشو بدیم هم ترمیم بشه.

پرستار گفت : باید شوهرش باشه...گفتم خوب زنگ بزنین بدین خودش صحبت کنه

یه دفعه شوهرش رو پشت تلفن سکته ندین.

به پرستار گفتم میرم بخش.

مریض که رفت اتاق عمل بهم خبر بدین...

یه دو سه ساعتی گذشت دیدم خبری نشد.

زنگ زدم اورژانس پرس و جو کردم.

پرستار گفت شوهرش گفته " من نمیام و ..."

باورم نشد رفتم اورژانس دیدم یه پسر 15-16 ساله بالای سر خانومس

میگه" من پسرشم و من رضایت میدم..."

خلاصه کار به جایی رسید که مجبور شدیم

از ترس اینکه شوهرش شکایت نکنه و ازین حاشیه ها،

صورت جلسه کنیم و امضاء از خودش و پسرش و سوپروایزر و ...

توی اتاق عمل موقع معاینه بهش گفتم" خانوم یه کم ممکنه درد داشته باشی

تا یه حدی بهت مسکن میزنیم یه ..."

حرفم رو قطع کرد و گفت

« من بیشتر ازینا کشیدم دکتر...کارتو بکن»

خط اشکش میون صورت خونیش معلوم بود

خاطرات یک جراح

tnx

 


 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


mina0073
ارسال پاسخ

افسوس................

_janan_
ارسال پاسخ

تاسف

danger
ارسال پاسخ

tnx