ما همه کنارتیم خانوم رضوان عزیز...

به نام خدا

سال 96 هم گذشت

سالي که به هر وضعي بود گذشت...

با اتفاقاي خوب و بدش

سالي که توش بچه هاي سايت چندنفرشون ازدواج کردن

چنتاشون جدا شدن

حتي يک از دوستان خوبمون خانوم معصومه خانوم که همون سحر آزاد هستن کانديد شدن هرچند

راي نياووردن ولي خب ايشونم دل داشتن براي بخور بخوره توي مملکت عزيزمون که سُفرَش هيچوقت پهن نشد

خيلي ها هم پشت سرمون حرف زدن ... !

خلاصه گذشت ولي خب اين آخريا يه اتفاق نميدونم دقيقا چي بذارم اسمشو ...

بد،ناراحت کننده يا دلخراش

اون روزايي که زلزله تقريبا همه جاي کشورو تکون ميداد براي يکي از دوستان مون

اتفاقي افتاده بود که خب چيزي هم به کسي نگفتن بخاطر کم روييشون... !!!

ولي خب گفتن اين خبرا بد نيست بلکه شايد دوستان عزيزمون دعايي به درگاه خدا بکنند و باعث تسلي خاطر بشن

بالاخره دوستاي هميم

دوستان خواهش ميکنم بعد از خوندن اين بلاگ براي دوست خوبمون دعا کنيم

13دي ماه کاربر و دوست عزيزمون "ثنارا رضوان تعالي"يا همون ثنا خانوم مهربون و بي حاشيه ي خودمون قرار بود برن خونه ي بخت

وبراشون ميخواست خواستگاربياد که متاسفانه بخاطر ساکن بودن در شهر کرج خراب نشده ي زلزله خيز

دستشون زير آوار ميمونه و چشمشون خون مياد و به بيمارستان انتقال ميابيدن

مجروح شدنِ اين آقا يه طرف و رگ زدن ثنارا خانوم يه طرف

اگه دقت کرده باشيد ثنا خانوم خيلي کم ميان سايت ، بالاخره منطقا هم حساب کنيم حق دارن

خدا ميدونه چقدر فاميلاشون روي مخ پسره کار کردن بياد خواستگاري...بالاخره شوهر واقعا کمه خب...

اون از دوران دبیرستانشون که مغازه ی تولید طناب دارشون که طرف قرارداد با زندان بودن آتیش گرفت بحق ابالفضل(ع)

اینم از این...

سرتونو درد نميارم خودتون ميدونيد من زياد اهل بلاگو اين حرفا نيستم...

خواستم بگم آخره سالي براي همه ي مجرد ها و در راه بخت مانده ها دعا کنيم شايد بختشون باز بشه

ثنارا خانوم ما همه باهات هم درديم...!!!

شعار واحد همه ي ما اينه :

چيزي که زياده شووووووووووهررر