متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


mona_rt
mona_rt
۱۴۰۱/۰۷/۲۶

در تقویم رفاقت روزی به نام “تعطیلی”وجود ندارد
هر جا که هستی برایت دنیایی به زیبایی هر انچه
زیبایش میدانی ارزومندم…

mona_rt
mona_rt
۱۴۰۱/۰۷/۲۶

در تقویم رفاقت روزی به نام “تعطیلی”وجود ندارد
هر جا که هستی برایت دنیایی به زیبایی هر انچه
زیبایش میدانی ارزومندم…

mona_rt
mona_rt
۱۴۰۰/۰۷/۱۲

پاییز قشنگترین فصل خداست
حافظه ی خیس خیابان های شهر را همیشه همراهی میکند
لعنتی هی می بارد و می بارد
و هر سال عاشق تر از گذشته هایش گونه های سرخ درختان شهر را
می بوسد و لرزه می اندازد به اندام درختان!
و چقدر دلتنگ می شوند برگ‌های عاشق برای لمس تن زمین
که گاهی افتادن نتیجه عشق است..!!!

mona_rt
mona_rt
۱۴۰۰/۰۷/۱۲

ما آدم ها
حواسمان همیشه به تازه تر هاست
به آن ها که صمیمی نیستند
تا مبادا خلاف تشریفات یا احترام رفتار کنیم ..
اما همیشه از صمیمی تر ها ، جان تر ها
غافلیم ..
حواسمان نیست که ناراحت میشوند ...
و بیشتر از هر کسی از ما انتظار دارند .
ناراحتشان میکنیم و خودمان بیشتر ناراحت میشویم
اگر حرفی نمیزنند
اگر گله ای نمیکنند
نه اینکه دلگیر نیستند نه اینکه گذشته اند
ما همیشه یادمان میرود که صمیمی تر ها هم منتظرند
حواسمان به جان های زندگیمان باشد
یک روز میبینم که ناگهان دل بریده اند...

mona_rt
mona_rt
۱۴۰۰/۰۷/۱۲

همـه‌ی آدم‌ها وقتی آرام باشند
زشتی ‌هایشان ته‌نشین می‌شود
و زلال به نظر می‌آیند ،
برای اینکه آدمی را بشناسید
قبل از مصرف خوب تکان دهید

mona_rt
mona_rt
۱۴۰۰/۰۷/۱۱

هر یک از دایره جمع به راهی رفتند
ما بِماندیم‌ و خیالِ تو به یک جای مقيم
سعدی‌

mona_rt
mona_rt
۱۴۰۰/۰۷/۱۱

هنر زندگی،
درک این نکته است که
چگونه می توان کمی لذت برد
و مقدار زیادی تحمل کرد...
گاهی دلمان گرفت
ازآنهایی که در دلمان بودند
ازحرفهایی که زدند
و نتوانستیم جواب بدهیم..
نه اینکه بلد نبودیم
انگار چیزی در قلبمان
نمی گذاشت
چیزی به اسم حرمت
دلمان گرفت ازمعرفتشان...!!

راميـن
راميـن
۱۴۰۰/۰۵/۱۱

در جستجوی زیبایی نباشید

زیبا فکر کنید

زیبا ببینید

و زیبا بشنوید

آنگاه خود خالق زیبایی هستید

راميـن
راميـن
۱۴۰۰/۰۴/۱۵

زندگی مانند گیتاری است که گاهی نوای غمگین می نوازد

و گاهی نوای شاد

امیدوارم از این پس آهنگ زندگی ات شاد، تنت سالم و دلت خوش باشد.

мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۸/۰۲/۲۶

مروز بچه هه به مامانش گفت: مامان شام چی بخوریم؟ مامانشم بهش گفت:شما پیشنهادت چیه عزیزم؟

ما دهه شصتی ها از تو کوچه چرک و کثیف با پای پتی میومدیم تو خونه به مامان میگفتیم :
چی داری بخوریم؟ میگفت: تیرِ ناحق.