بلاگ كاربران


  • خیال کن

  •       خیال کن ، روزگارم رو به راهه  خیال کن ، رفتی و دلم نمرده  خیال کن ،مهربون بودی و قلبم کنار تو ازت زخمی نخورده  خیال کن ،هیچی بین ما نبوده  خیال کن ،خیلی ساده داری میری  خیال کن ،بی خیال بیخیالم  شاید اینجوری آرامش بگیری   گذشتی از منو ساکت نشستم  گذشتی از منو دیدی که خستم  تو یادت رفته که توی چه حالی  کنارت بودمو زخماتو ب…
  • کلش اف کلنز.........

  • دیروز تو پایده رو وایستاده بودم که یک پسر حدودا دوازده ساله داشت رد میشد.گوشی هم دستش.سرش پایین.هیچی هم نمیدید.اومد سمت من.تا رفتم برم کنار از جلوش  چنان محکم خورد به من که افتاد زمین. اقا نه به من نگاه کرد.نه حرفی زد .نه هیچی.فقط گوشی دوستی تو دستش.دباره بلند شد به راهش ادامه داد.مثل یک ادم اهنی.یاد فیلم مرد اهنی افتادم که بچه بودیم پخش میشد. از پشت سر که نگاه کردم تو گوشیش دیدم داره همین با…
  • نوروز زیبا ترین جشن دنیا بر همه مبارک..........

  • درود به همه.نوروز به شما دوستان تبریک میگم. خب بریم سر مراسم نوروزی. نخست شب عید هست که غذا ماهی خورده میشه.حالا چرا ماهی.؟ اخرین ماه سال به نام ماهی بوده و خوردن ماهی یعنی پایا ماه اخر سال.و شروع بهاری دباه ..................... حالا میریم سر سفره هفت سین.شاید خیلی ها فکر کنن که این هفت سین چیه؟ پارسی باشد؛ با بند واژهٔ «س» آغاز شود؛ ریشهٔ گیاهی داشته باشد؛ …
  • بابک خرم دین کیست؟؟؟؟؟؟؟

  •  چیزی بیش از ۱۴۰۰ سال پیش . قوم تازی با بهره گیری از اوضاع نابسامان خطه پارس ، به سرزمین کهن که پابه پای روم ، یونان و مصر می بالید ، حمله ور شد . توده فرودست مردم که فاصله طبقاتی و ظلم و جور پادشاهان و روحانیان جان به لبشان رسانده بود پس از مقاومتی چند، تسلیم سپاه اعراب بیابانگرد می شوند. در فاصله ای کوتاه از تصرف ایران اما ، ایرانیان پرشماره ای به پیکار بی امان با اشغالگران تازی برخواست…
  • خانه اش ویران باد.........

  • با من اکنون چه نشستن‌ها، خاموشی‌ها با تو اکنون چه فراموشی‌هاست چه کسی می‌خواهد من و تو ما نشویم خانه‌اش ویران باد من اگر ما نشوم، تنهایم تو اگر ما نشوی، خویشتنی از کجا که من و تو شور یکپارچگی را در شرق باز برپا نکنیم از کجا که من و تو مشت رسوایان را وانکنیم من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه بر می‌خیزند من اگر بنشینم تو اگر بنشینی چه کسی برخیزد؟ …
  • مثل کبریت کشیده درباد

  •   خیلی سرد بیروح ساکت شکسته خسته تنها با کولباری از خاطرات تلخو پوچ مثل کبریت کشیده در باد
  • امشب......

  • امشب ز غمت میان خون خواهم خفت   وز بستر عافیت برون خواهم خفت   باور نکنی خیال خود را بفرست   تا در نگرد که بی‌تو چون خواهم خفت یک وقت هایی هست که فقط میتونی ساکت باشی و لبخند بزنی.
  • خــداحــافــظ بــرای تــو چــه آســان بــود..........…

  •   خداحافظ برای تو چه آسان بود ولی قلب من از این واژه لرزان بود خداحافظ برای تو فقط رفتن برای من ولی این رفتن جان بود خداحافظ برای تو شگون داشت برای من غم صد آسمون داشت برای من که محتاج تو بودم شکست و ماتم و درد و جنون داشت تو وقتی پرزدی دل با تو پر پر زد فقط غم بود که اومد حلقه بر در زد سلام تو سلامی اشنا بود سلام تو پر از لطف و صفا بود برای من کلامی زندگی ساز سلام تو پ…
  • هوس

  • از هم آغوشی باران هوس، با تن خشک کویر دل ما خار صد ساله غم، شاخه دیگر آورد  با هوس هم، دل ما شاد نشد، غصه از دست دل، آزاد نشد  با هوس هم، سر ما مست نکرد خنده را با لب پژمرده ما، رفیق و همدست نکرد  با هوس هم، دل ما شاد نشد، غصه از دست دل، آزاد نشد با هوس هم، اشک ماتم، که رفیق دل ماست از رفاقت نبرید و، از پریشانی ما، خسته و بیزار نشد  با هوس هم، اشک ماتم، که رفیق دل ماست از رف…