بلاگ كاربران


 

قسمت اول

آیا خدا وجود دارد؟ بستگی دارد چه خدایی در ذهنتان باشد: معمای کیهان یا شارعِ دنیوی؟ گاهی وقتی مردم درباره‌ی خدا حرف می‌زنند، از معمای شگفت‌انگیز و والایی حرف می‌زنند که ابداً چیزی درباره‌اش نمی‌دانیم.

ما از این خدای اسرارآمیز برای توضیح عمیق‌ترین رازهای کیهان استفاده می‌کنیم.

چرا به جای اینکه هیچ چیزی نباشد، چیزی هست؟ چه چیزی قوانین بنیادین فیزیک را شکل داد؟ هوشیاری چیست؟ و از کجا می‌آید؟ ما پاسخ این‌ها را نمی‌دانیم و به ندانستن‌مان نام باشکوه خدا را می‌نهیم.

بنیادی‌ترین خصیصه‌ی این خدای رازآمیز این است که نمی‌توانیم چیزی عینی درباره‌اش بگوییم. این خدای فلاسفه است، خدایی که هنگام نشستنِ دیروقت شب دور آتش، درباره‌اش حرف می‌زنیم و به مفهوم زندگی فکر می‌کنیم.

نظرات دیوار ها


shab
ارسال پاسخ

moritez :
خدا وجود داره:)


shab
ارسال پاسخ

hosein12345 :
بسیار عالی
ممنون
{h}

سپاس

moritez
ارسال پاسخ

خدا وجود داره

hosein12345
ارسال پاسخ

بسیار عالی
ممنون

shab
ارسال پاسخ

korosh_ts :
ساعتی دقیق‌تر از ساعت خدا نیست.
آن‌قدر دقیق است که در سایه‌اش همه چیز  سر موقعش اتفاق می‌افتد.
نه یک ثانیه زودتر، نه یک ثانیه دیرتر...

{H}
کار مانیست شناسایی راز گل سرخ

کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم

پشت دانایی اردو بزنیم
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم
صبح ها وقتی خورشید در می اید متولد بشویم
هیجان ها را پرواز دهیم
روی ادرک ‚ فضا ‚ رنگ صدا پنجره گل نم بزنیم
آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم
نام را باز ستانیم از ابر
از چنار از پشه از تابستان
روی پای تر باران به بلندی محبت برویم
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم

سپاسگزار حضورتون

korosh_ts
ارسال پاسخ

ساعتی دقیق‌تر از ساعت خدا نیست.
آن‌قدر دقیق است که در سایه‌اش همه چیز  سر موقعش اتفاق می‌افتد.
نه یک ثانیه زودتر، نه یک ثانیه دیرتر...


کار مانیست شناسایی راز گل سرخ

کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم

پشت دانایی اردو بزنیم
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم
صبح ها وقتی خورشید در می اید متولد بشویم
هیجان ها را پرواز دهیم
روی ادرک ‚ فضا ‚ رنگ صدا پنجره گل نم بزنیم
آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم
نام را باز ستانیم از ابر
از چنار از پشه از تابستان
روی پای تر باران به بلندی محبت برویم
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم

shab
ارسال پاسخ

arsham00 :
درود
درسته از وقتی انسان قدرت فکر کردن پیدا کرد همیشه دنبال وجود خودش و آفریننده خودش
بوده پس میشه گفت با وجود خود ما هست که وجود خداوند شکل میگیره یعنی اگه ما انسانها نبودیم
و فکر نمیکردیم بودن یا نبودن خدا چه فرقی داشت .
پس وجود خداوند بسته به وجود ما ما هست .
جالب این هست که خدا از ( خود و ا) تشکیل شده که (خود) مشخص هست و (ا) که صیغه امر است
از آمدن و ظاهر است .
ولی شاید همین سخت ترین سوال برای انسان باشد.

دقیقا
وسختتر از اون تفکر واندیشه دراین باره است

arsham00
ارسال پاسخ

درود
درسته از وقتی انسان قدرت فکر کردن پیدا کرد همیشه دنبال وجود خودش و آفریننده خودش
بوده پس میشه گفت با وجود خود ما هست که وجود خداوند شکل میگیره یعنی اگه ما انسانها نبودیم
و فکر نمیکردیم بودن یا نبودن خدا چه فرقی داشت .
پس وجود خداوند بسته به وجود ما ما هست .
جالب این هست که خدا از ( خود و ا) تشکیل شده که (خود) مشخص هست و (ا) که صیغه امر است
از آمدن و ظاهر است .
ولی شاید همین سخت ترین سوال برای انسان باشد.