بلاگ كاربران


تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم

گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم...

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


samoell
ارسال پاسخ

AMIR1362mya :
اگر معشوقه اینقدر مهربون باشه ک دیگه معشوقه نیست

از رو مهربونیش و نمیدونم ولی شاید کنجکاوی

البته اونم نمیدونم پس شاید دلواپسی

اونم که بعیده احتمالا ذهنت میگه اگه دلواپس بود که این نبود اوضاعه دل پس اینم کنسله

ولی در هر صورت میاد شاید کم شاید خیلی کم شاید خیلی خیلی کم ولی میاد

همیشه ی اسم تا ابد دل و میلرزونه

toya
ارسال پاسخ

کار خوبی میکنی

AMIR1362mya
ارسال پاسخ

SA00 :
چ حس خوبی داره این شعر
{40}

شهریار دیگه . از عمق وجودش اومده ن از لب و دهنش

AMIR1362mya
ارسال پاسخ

SA00 :
چ حس خوبی داره این شعر
{40}

شهریار دیگه . از عمق وجودش اومده ن از لب و دهنش

SA00
ارسال پاسخ

چ حس خوبی داره این شعر

AMIR1362mya
ارسال پاسخ

samoell :
62&68

معشوقتم گاهی میگذره از کوچت

اگر معشوقه اینقدر مهربون باشه ک دیگه معشوقه نیست

AMIR1362mya
ارسال پاسخ

raha1374 :
اون «عهد قدیم» لابد خیلی خوشایند بوده که همچنان ارزش یادآوری داره براتون
:)

فکر ب گذشته همیشه خوبه حتی اگر گذشته خوب نبوده باشه . حرفم دلیل پزشکی داره ک در این مقال نمیگنجه

samoell
ارسال پاسخ

62&68

معشوقتم گاهی میگذره از کوچت

raha1374
ارسال پاسخ

اون «عهد قدیم» لابد خیلی خوشایند بوده که همچنان ارزش یادآوری داره براتون