Elay

نشستم دردُ دل میکنم براتون

چند روز دیگه

وسطای ماه

سالگرد یکی از دوستامِ

یه هفته بعدشم که نه ده روز بعدشم

دقیقا نزدیک عید

سالگرد اون یکیه

رفتم اجازه خواستم از خانوادشون

که گوشیای هر دوتا رو بهم بدن

آخه عکسای دسته جمعی مون تیکه تیکه دست یکی مون بود

 رمزامون یکی بود

اثر انگشتمم روش

اینجوری که اونام اثرانگشتاشون رو گوشی من بود

رفیق که نه خواهر بودیم

زدُ اتفاقی یه پیامک تو گوشیِ یکی شون دیدم

نتونستم رو فوضولیم سر پوش بذارم

کل گوشیُ گشتم

الان کلی اطلاعات جمع کردم از کسایی که باهاشون حرف میزدن

آمار همه شونم دادن در بیارن

نه خوشم اومد

با کَم کسایی حرف نمیزدن

من رازِ بقیه رو نگه میدارم

امانتدارِ خوبیم