بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    Elay

  • تعداد نظرات : 0
  • ارسال شده در : ۱۴۰۲/۰۹/۱۱
  • نمايش ها : 116

یه روز جمعه داریما

نشستم خونه

داشتم حساب کتابامو میکردم

دیدم صدای بچه همسایه بالاییمون میاد

هی گریه میکرد

مامانشم اسم همه ائمه هارو میبرد که کمک کنن

رفتیم در خونش

هی زنگ میزدیم

جواب نمیداد

بچه گریه میکرد

کلی با لگدُ داد تازه متوجه ما شدن

درُ باز کرد رفتیم تو

انگاری بچه خواب بوده

صدای بلند در که بد بسته شده بود

اینُ بد از خواب بیدار میکنه

فشار عصبی بهش اومده بود

با کلی سلامُ صلوات

بچه رو گذاشتن تو ماشین بردن بیمارستان

خدارو شکر سالمِ

ولی من پُشتم گرفته


به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !