بلاگ كاربران


  • آزاد

  • فکرمیکردم درقلب تو محکوم به حبس ابدم به یکباره جاخوردم وقتی زندان بان بر سرم فریاد زد هی….تو آزادی!و صدای قدمهای غریبه ای که به سلول من می آمد
  • !!!

  • خدایااااااااااااا یاااااااااااااری ام کن تااااا اگر چیزی شکستم دل نبااااااااااشد
  • !!!!!

  •   نیــازی بـه انتــقام نیـست !فـقط مـنتظر بـمان ..آنـها کـه آزارت مـی دهند ..سرانـجام بـه خـود آسیـب مـی زنند ..و اگـر بـخت مـدد کنـد ..خــداوند اجـازه مـی دهد تماشاگرشان باشــی …!