MaesTrO71
۱۳۹۶/۰۸/۱۶
قسمت اول رض
اولی پرسید حالش خوبه ؟
دومی فقط سرش به کارش بوده
سومی اون گوشه توی باغ نیست
چهارمی همیشه کنارش بوده
پنجمی منم، گیج و مبهمم، توی بیمارستان، اقای محترم
هممون مریضیم، بگو که هُل ندن
از اول این جوری نبود برگردیم عدن
بهشت این جا بود ما این جوریش کردیم
با عشق ساختمون با پول میکنیم ترمیم ؟
هنوز تو آینه دنبال اون میگردیم، ما گردیم، میگردیم
مغناطیس، سیب، دانش، کمیت زیادی کیفیت کاهش
بستری رو تخت شوک واسه مغز،
شاید یه روز اونم بیاد یادش که کیه
قسمت دوم داریوش
اولی کند، دومی پر کرد، سومی خندید، چهارمی غُر زد
پنجمی گشت، گردید، کل سلول دور زد
گفت هممون اسیریم مطلق
اولی گفت من میخوام ببینم اون بیرون چیه
دومی گفت حرف نزن من شنیدم هستی اون بیرون ویرون میشه
سومی که اصلا توی بحث نیست
چهارمی نفسشُ داد بیرون بی روحیه
همشونم میدونستن پنجمی از بچگیش پی پیروزیِ
اما یه آن همه چی شو باخت
سرد ترین چشم های که میشد دید تو بُعدِ امکان
گفت طبقاتیِ این زندان
گمیم انگار، ماها کی ایم ؟
|