خواستنِ دوبارهٔ بعضی‌ از آدمها ، مثل پیکِ آخر مشروبه
نمیدونی بخوری حالتو بهتر می‌کنه یا بالا میاری …!

گر کاری را در زندگیتان انجام می دهید که سبب نمی شود قلبتان ترانه شادی سَر دهد ؛سوخت لازم به شعله اشتیاق درونتان نمی رسد تا هر روز با انگیزه از خواب برخیزید.
به این ترتیب وظیفه خودتان را به منزله یک انسان ، روی این کره خاکی انجام نمی دهید.

تقدیم به تمام بانوان سرزمینم

ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﯼ ﺑﺎﻧﻮ
ﺗﻮ ﺯﻧﯽ ؛
ﺯﻧﯽ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﻣﯿﺘﺮﺍ ﻭ ﺁﺗﻮﺳﺎ ،
ﺑﻪ ﺩﻻﻭﺭﯼ ﮔﺮﺩﺁﻓﺮﯾﺪ ﻭ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺷﯿﺮﯾﻦ،
ﮐﻪ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻓﺮﻫﺎﺩﯼ ﮐﻮﻩ ﮐﻦ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ،
ﺗﺎ ﺗﻨﺪﯾﺴﺖ ﺑﺮ ﺑﯿﺴﺘﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﻨﺪ،
ﻧﻪ ﻣﻠﻌﺒﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺷﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﻋﯿﺎﺷﯽ ﺷﺒﮕﺮﺩﺍﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺴﺖِ
ﮐﻮﯼ ﻭُ ﺑﺮﺯﻥ .
ﺗﻮ ﺯﻧﯽ ؛
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﻥ ﺗﻬﻤﯿﻨﻪ ﺩﺭ ﺭﮔﻬﺎﯾﺶ ﺟﺎﺭﯾﺴﺖ ،
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﺍﻟﺒﺮﺯ
ﻭ ﭘﺎﮐﯽ ﺑﻪ ﺯﻻﻟﯽ ﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎﯾﺶ.
ﺗﻮ ﺯﻧﯽ ؛
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﻣﻨﺶ
ﻫﻤﭽﻮﻥ ﭘﻬﻨﻪ ﺩﺷﺖ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﺖ،
ﺳﺒﺰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺠﯿﺐ ﻭ ﻧﯿﺎﻟﻮﺩﻩ .
ﺗﻮ ﺯﻧﯽ ؛
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺩﻡ ،
ﻗﺎﻣﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﭼﻮﻥ ﺳﭙﯿﺪﺍﺭ
ﻭ ﻗﺪ ﻋﻠﻢ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮِ
ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻭ ﺩﺭﺟﻨﮕﯽ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺘﯽ
ﺑﯽ ﺑﺪﯾﻞ ﺩﺍﺭﯼ
ﻭ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮﺕ ﺗﮑﻪ ﻫﺎﯼ
ﺧﻮﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﯼ ﺯﻧﺎﻧﮕﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﭽﺴﺒﺎﻧﯽ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺎﻧﻮ،
ﻧﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ
ﻭ ﭘﺴﻨﺪ ﻧﺎﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ...

داش غیرت..................

باران شدیدتر شده بود از سر شب و
دنیای خواب های تو را سیل برده بود
این رابطه ادامه ی یک هیچ بود چون
احساس تو به زندگی از قبل مرده بود
.
.
عاشق این متنم

اين جمعه نيا اميرمان مي آيد
آن جمعه نيا وزيرمان مي آيد
داريم حساب مي کنيم آقا جان !
از آمدنت چه گيرمان مي آيد
.
.
.
.
.
امام زمان را برای خودش بخواهیم، نه برای زندگی بهتر ...
او آنقدر بخشنده هست که ده برابر آنچه که ما از او می خواهیم به ما می بخشد ...
خودش را بخواهید از خدا، خواهید دید که نعمات و برکات هم به زندگی مان سرازیر خواهد شد ...

بنفسی انت یا صاحب الزمان (عج)

http://up.hamkhone.ir/6/b2e211abec8a1a518e58af6d840db6f3.jpg

تـــــــرس ؟؟؟؟

خـــــــیـــــــلــــــی وقـــــت پــــیــــــش

زیـــــر مــــشـــــــتـــام جــــــــــون داد

داش غیرت...........................

اگر توانم باشد که یک دل را از شکستن باز دارم
به بیهودگی زندگی نخواهم کرد
اگر یارای آن داشته باشم که یک تن را از رنج برهانم
یا دردی را تسکین بخشم
یا انسانی تنها را یاری کنم
که دیگر بار بسوی شادی باز گردد
به عبث زندگی نخواهم کرد

دل من بارور است

چند جرعه غزل و یک ، دو ،سه ساغر احساس

باز کن چشمت را

تا که نت ، ساز شود

مطلع شعر من از چشم تو آغاز شود

شبها

بیهوده از این کوچه می گذرم

می دانی که خانه ی من این حوالی نیست

ظهرها

بیهوده در کافه ها به انتظار می نشینم

عصرها در ایستگاه!

کاش یک نفر به شانه ام بزند که هی!

کسی که با پای دلش رفته است

با قطار برنمی گردد!

و چقدر خوب می شود

آن یک نفر تو باشی!

سروانتس:
* از كف رفتن ثروت دنیوی یك غم است، از دست رفتن دوست خوب صد غم است، اما آنكه شهامتش را از دست می دهد همه چیز را از كف داده است.