توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
فروغ فرخزاد
- میروم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش بخدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش...........
بزرگ علوی
- مرد: دختر اینطور ب من نگاه نکن. این چشمهای تو بالاخره مرا وادار ب یک خبط بزرگ در زندگی خواهد کرد دختر: این خبط شما، آرزوی من است.....
حرف من:
- گاهی هنگامی ک احساس میکنی از نظر روحی و روانی ب قهقرا میروی، وقتهایی ک از جمع کناره میگیری تا تنها باشی، به این درک میرسی ک از همیشه بی کس تری. همان وقت هایی ک خوب میدانی برای بهتر شدن چه باید کرد ولی نه قدرتی هست ونه حوصله ای. همان وقت هایی ک نیاز داری یک نفر دستت را بگیرد و تو را از کنج تاریکی بیرون بیاورد، اشکت را پاک کند و بگوید دیگر تنها نیستی. یک نفر ک بگوید از این پس این راه را با هم …
امیر وجود میگه
- چه کسی میداند عشق با این همه زیبایی چه رنگی دارد؟ من فقط میدانم عشق رنگی است که به هر کسی نمی آید