متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - fatemehbr

  • جنسیت : زن
  • سن : 26
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : هیکل ورزشی
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : انتخاب كنيد
  • نوع رشته : علوم تجربی
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : راست و اصول گرا
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : کباب و لازانیا
  • ورزش مورد علاقه : بسکتبال
  • تیم مورد علاقه : سپاهان
  • خواننده مورد علاقه : هیچکس و مارشال ویاسسس و زدبازی و جاستیناوکاغذو شهرام شکوهی و عرفااااان
  • فیلم مورد علاقه : خاطرات یک خوناشام
  • بازیگر مورد علاقه : الناز شاکردوست
  • کتاب مورد علاقه : دروغ شیرین
  • حالت من : مهربون
  • فریاد من : هیس
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : فروردین
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 23784_headuu43oaxu7nqmff3cpnfzcdmrpspu1fnm2f.jpg
  • آهنگ پروفایل : قرارمون نبود

9 سال پيش

+5
khoshal misham be mnm sar bezani
merci
http://www.hamkhone.ir/ali_smiler

9 سال پيش

كسے به جز تو يار من نيست .
گذشتن از تو كار من نيست .
به جز خيال تو هنوزم .
بيبن كسے کنار من نیست ؟
@@@
°»°»»¤¤¤»»°°»»»»
+5

9 سال پيش

●●●●●●▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●ا

.•*.
˙·٠●❤ Kaveh - Suchasmoon ❤●٠·˙

دیروز از سر کار برمی گشتم دیدم یه پسر بچه قدش به زنگ آیفون نمی رسه هی داره خودشو می کشونه بالا.
منم مثل رابین هود رفتم گفتم می خوای برات زنگ بزنم؟ اونم سرشو تکون داد و گفت اوهم.
منم برای اینکه سریعتر در رو براش باز کنن دو سه بار زنگ زدم.
بعدش با لبخند بهش گفتم خوب دیگه چیکار کنم برات کوچولو؟
گفت هیچی دیگه فرار کن تا صابخونه نیومده! تو از اون ور برو من از این ور!

.•*.
˙·٠●❤ SENI SEVIYORUM ASHKIM ❤●٠·˙

●●●●●●▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●ا

9 سال پيش

خدایا

خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند

حیف که من زاده ی امروزم

خدایا...

جهنمت فرداست

پس چرا امروز میسوزم!؟؟

9 سال پيش

منوچهر آتشی :

پشت این خانه حکایت جاریست
نیست بی رهگذری ، کوچه خمار
هرزه مستی است برون رفته ز خویش
می کشاند تن خود بر دیوار
آنچنانست که گویی بر دوش
سایه اش می برد او را هر سو
نه تلاشی است به سنگین قدمش تا جایی
نه صدایی است از او
در خیالش که ندانم به کدامین قریه است
خانه ها سوخته اینک شاید
قصر ها ریخته شاید در شب
شاید از اوج یکی کوه بلند
بیرقش بال برابر گذران می ساید
دودش انگیخته می گردد با ریزش شب
دره می سازد هولش در پیش
مست و بیزار و خموش
می رود کفر اندیش
در کف پنجره ای نیست چراغ
که جهد در رگ گرمش هوسی
یا بخندد به فریبی موهوم
یا بخواند به تمنای کسی
می برد هر طرف این گمشده را
کوچه ی خالی و خاموش و سیاه
وای از این گردش بیهوده چو باد