متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - ebeee3430

ebeee3430
2436
  • جنسیت : مرد
  • سن : 41
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : بومهن
  • فرم بدن : هیکل زیبا
  • اندازه قد : 1.80
  • رنگ مو : قهوه ای تیره
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : میخواهم
  • وضعیت سواد : کارشناسی ارشد
  • نوع رشته : علوم تجربی
  • درآمد : معرکه
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : دانشجو
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : راست و اصول گرا
  • خدمت : رفتم
  • شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : جیان
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : چوخه
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : بد جنس
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : اول
  • دلیل اخطار : توهین ومزاحمت | L,hazf pedram
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

7 سال پيش

kinglovedis :
در جوخه های اعدام
پس از شنیدن فرمان "آتش"
سربازی زودتر از همه شلیک می کند
سربازی دیرتر
و دیگر سربازها، در میان این دو
قسم به مکث،
به اختلاف زمانی میان دو شلیک
ما همه سربازیم
آن که زودتر ماشه میچکاند
جلاد
آن که دیرتر شلیک می کند
عاشق
و مابقی مأموریم
گاهی اما یکی
اسلحه اش را
به سمت دهانی نشانه می رود
که فرمان آتش داده است
اوست که تنهاست

عالی بود...

7 سال پيش

حتی اگر شاعرا
به صراحت میگفتن:
عزیزم دلم واست تنگ شده بریم بیرون؟
بازم معلم ادبیاتا میگفتن منظور شاعر عشقِ زمینی نبوده

7 سال پيش

در جوخه های اعدام
پس از شنیدن فرمان "آتش"
سربازی زودتر از همه شلیک می کند
سربازی دیرتر
و دیگر سربازها، در میان این دو
قسم به مکث،
به اختلاف زمانی میان دو شلیک
ما همه سربازیم
آن که زودتر ماشه میچکاند
جلاد
آن که دیرتر شلیک می کند
عاشق
و مابقی مأموریم
گاهی اما یکی
اسلحه اش را
به سمت دهانی نشانه می رود
که فرمان آتش داده است
اوست که تنهاست

8 سال پيش

هوالشهید

تو می روی سفر اما روایتش با ما

روایتِ پر ِ سوز ، پر ز غربتش با ما

پیاده رفتن ِ تا کربلا برای شما

و صورتی پر ِ اشک ، آه و حسرتش با ما

شلوغی ِ حرم ِ اربعین برای شما

دل و سه کنج اتاق ، اوج خلوتش با ما

ضریح در بغل و بوسه ها برای شما

زهی نبود ِسعادت ، ملامتش با ما

نماز ِعشق ، بالای سر ، برای شما

و سجده های ِ مکرر به تربتش با ما

...

خوش آن دمی که ببینم که گویدم ارباب:

دلی شکسته است اینجا ، حاجتش با ما

:: زهرا هدایتی ::

8 سال پيش

تا جهان را نوشت و بر پا کرد

کربلا را بهشت دنیا کرد

عشق میلیونی حسینی را

اربعین می شود تماشا کرد

8 سال پيش

.
دوباره به من دروغ بگو
بگو که رویاهایت
میان مرگ و من
پرسه نمی زند
تن ات را چند بار خلاصه کرده ای
میان تن آب و طناب؟
چند بار مرد شده ای
به مرگ فکر کرده ای
چند بار به من
به پیراهن ام که نباشد؟
دروغ بگو قهرمان
مگر یک مرد
چقدر می تواند راست بگوید