درود برشما...
http://www.hamkhone.ir/member/9250/blog/view/201074/
- جنسیت : زن
- سن : 36
- کشور : ایران
- استان : اصفهان
- شهر : اصفهان
- فرم بدن : لاغر
- اندازه قد : 1.70
- رنگ مو : مشکی
- رنگ چشم : مشکی
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : انتخاب كنيد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : فنی و حرفه ای
- درآمد : متوسط
- شغل : کارمند
- وضعیت کار : تمام وقت
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : متوسط
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : الویه
- ورزش مورد علاقه : شنا
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : پاشایی
- فیلم مورد علاقه : کره ای
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : چهار اثر فلورانس
- حالت من : خوشحال
- فریاد من : یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق زهر بی سروپایی نکنیم
- اپراتور : ایرانسل
- نماد ماه تولد : مهر
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 76532_headynk8t3k88k2t5adqfm8b126o2h3t3tzr79.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
خب آدمی ست دیگر
دلش تنگ میشود
حتی برای کسی که دو ساعت پیش برای اولین بار دیده
الان باید علامت تعجب بگذارم جلوی این جمله؟
آدم ها از یک جایی در زندگی ات پیدا می شوند که فکرش را نمیکنی
از همانجا که گم می شوند
تعدادشان هم کم نیست هی می آیند و می روند
اما این تویی که توی آمدن یکیشان گیر میکنی و
وای به حالت اگر که او فقط آمده باشد سلامی بکند و برود...!
خب آدمی ست دیگر
دلش تنگ میشود
حتی برای کسی که دو ساعت پیش برای اولین بار دیده
الان باید علامت تعجب بگذارم جلوی این جمله؟
آدم ها از یک جایی در زندگی ات پیدا می شوند که فکرش را نمیکنی
از همانجا که گم می شوند
تعدادشان هم کم نیست هی می آیند و می روند
اما این تویی که توی آمدن یکیشان گیر میکنی و
وای به حالت اگر که او فقط آمده باشد سلامی بکند و برود...!
عاشقم!
اهل همین کوچه ی بن بست کناری
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی
تو کجا؟ کوچه کجا؟ پنجره ی باز کجا؟
من کجا؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا؟
تو به لبخند و نگاهی
منِ دلداده به آهی
بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به راهی
گُنه از کیست؟
از آن پنجره ی باز؟
از آن لحظه ی آغاز؟
از آن چشمِ گنه کار؟
از آن لحظه ی دیدار؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب
تو را تنگ در آغوش بگیرم
بسلامتی کلاغ نه بخاطر کلاغ بودنش بخاطر یکرنگ بودنش
بسلامتی عقرب که ازبس مغروره خودکشی میکنه ولی به دست دشمن نمیمیره
بسلامتی مار که نیشش پراز زهره ولی اگه باهاش کاری نداشته باشی باهات کاری نداره
وخلاصه بسلامتی عشقم عقاب که اگه پیربشه ونتونه شکار کنه میره توتنهایی 60تا70روز سختی میکشه ولی بعدش دوباره 20سال تواسمون پادشاهی میکنه ....
ودر نهایت بسلامتی خودم که کلاغم عفربم مارم وعقاب@