متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - alipour55

alipour55
محبتت را از کسی دریغ مکن
1224
  • جنسیت : مرد
  • سن : 48
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : قزوین
  • فرم بدن : هیکل ورزشی
  • اندازه قد : انتخاب كنيد
  • رنگ مو : انتخاب كنيد
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
  • وضعیت بچه : انتخاب كنيد
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : علوم انسانی
  • درآمد : خوب
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : پاره وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : میانه رو
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : صریح
  • علایق من : روانشناسی
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : jfk
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : کنجکاو
  • فریاد من : محبتت را از کسی دریغ مکن
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : آبان
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 110756_headyt2nbdhdfnjc1gd3cc6b8g8vetf34p6sa.jpg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

7 سال پيش

پروردگارا...
تمامِ گلایہ هایی ڪہ در سرم هست
ده‌هـــا ڪتــاب مـــے‌شود
امّــــــــا...
تمام چيزے ڪہ در دلـم هست
فقطـ دو ڪلمہ است

" شکرت و سپاس"

سلام صبح جمعه تون بخیر

7 سال پيش

انگاه که از جستن خسته شدم
یافتن اموختم.
انگاه که بادی مخالف وزید
با همه بادها بادبان بر افراشتم.

7 سال پيش

همیشه
برنده کسی است
که بلد است
عشق بورزد
شکیبایی پیشه کند
وببخشاید...
نه آنکس که بهتر
میداند و داوری میکند.

7 سال پيش

سلام به صبح
سلام به زندگی ڪه برای
بودنش زنده ایـم

سلام به مهربانی
ڪه همه به آن محتاجیم

سلام به شما
روزتـون بی نظیر
لحظه هاتون شاد و با طراوت

8 سال پيش

من آدم حساسی نیستم...
وقتی خانه والدینم را ترک کردم گریه نکردم.
وقتی گربه ام مرد گریه نکردم.
وقتی در ناسا کار پیدا کردم گریه نکردم.
حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گریه نکردم.

اما وقتی از روی ماه به زمین نگاه کردم بغضم گرفت. با تردید با پرچمی که در دست داشتم بازی کردم.
از آن فاصله رنگ و نژاد و ملیتی نبود!
ما بودیم و یک خانه گرد آبی...
با خودم گفتم انسانها براي چه میجنگند؟!
انگشت شصتم را به سمت زمین گرفتم و زمین با آن عظمتش پشت انگشتم پنهان شد و من با تمام وجود اشک ریختم...

8 سال پيش

در زندگی،
معنای واقعی سرسختی
استواری و
مصمم بودن را،
در دل نرمی وگذشت
بایدجستجو کرد.
گاهی لازم است کوتاه
بیایی ....
گاهی نمی توان
بخشیدو گذشت
امامیتوان چشمان
رابست و عبور کرد