“گـریه” آخـریـن چیزیست کہ بـاقی میمـانـد …
و “بـغـض” یکی مـانـده بہ آخـری …
و “امیـد” پیش از بـغض میتـرکـد .
- جنسیت : زن
- سن : 27
- کشور : ایران
- استان : البرز
- شهر : کرج
- فرم بدن : هیکل زیبا
- اندازه قد : 1.60
- رنگ مو : قهوه ای تیره
- رنگ چشم : قهوه ای
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : بدم میاد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : تنها / هرگز نمیخوام ازدواج کنم
- وضعیت بچه : انتخاب كنيد
- وضعیت سواد : انتخاب كنيد
- نوع رشته : انتخاب كنيد
- درآمد : انتخاب كنيد
- شغل : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : انتخاب كنيد
- دین : انتخاب كنيد
- مذهب : انتخاب كنيد
- دید سیاسی : انتخاب كنيد
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : شوخ طبع
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : bmw
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : والیبال
- تیم مورد علاقه : بارسلونا
- خواننده مورد علاقه : ابی شادمهر
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : حامد بهداد شهاب حسینی
- کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
- حالت من : شاد و خوشحال
- فریاد من : انتخاب كنيد
- اپراتور : همراه اول
- نماد ماه تولد : آبان
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 34661_headsss5e97pekkpt459xhecfhdkprtcs97bsp.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند .
صبح روز بعد هنگامی که داشتند صبحانه میخوردند ، از پشت "پنجره" زن همسایه را دیدند که دارد
لباس هایی را که شسته است آویزان میکند .
زن گفت :
ببین ؛ لباسها را خوب نشسته است !!
شاید نمی داند که چطور لباس بشوید یا اینکه پودر لباسشویی اش خوب نیست !
شوهرش ساکت ماند و چیزی نگفت ...
هر وقت که خانم همسایه لباس ها را پهن میکرد ، این گفتگو اتفاق می افتاد و زن از بی سلیقه بودن
زن همسایه میگفت ...
یک ماه بعد ، زن جوان از دیدن لباس های شسته شده همسایه که خیلی تمیز به نظر میرسید ،
شگفت زده شد و به شوهرش گفت:
نگاه کن !!! بالاخره یاد گرفت چگونه لباس ها را بشوید ...
شوهر پاسخ داد:
صبح زود بیدار شدم و پنجره های خانه مان را تمیز کردم !!!
***
زندگی ما نیز اینگونه است ؛
آنچه را که ما از دیگران می بینیم بستگی دارد به "پاکی پنجره" و "دیدی" که با آن نگاه میکنیم ...
چــــــقدرعـــــــوض شدیــــــــــــ ...
.
.
.
http://www.hamkhone.ir/member/9250/blog/view/217171/
Echoes
Overhead the albatross hangs motion**همخونه** upon the air
And deep beneath the rolling waves in labyrinths of coral caves
The echo of a distant time comes billowing across the sand
And everything is green, the sun beneath
And no one showed us to the land
And no one knows the where's or the why's
But something stares and something tries
And starts to climb towards the land
Strangers passing in the street by chance to separate closes meet
And I am you and what I see is me
And do I take you by the hand
And lead you through the land
And help me understand the best I can
And no one calls us to the dawn
And no one forces down our eyes
And no one speaks and no one tries
No one flies around the sun
Cloud**همخونه** everyday you fall upon my waking eyes
Inviting and insighting me to rise
And through the window in the wall
Come streaming in on sunlight wings
A million bright ambassadors of morning
And no one sings me lullabies
And no one makes me close my eyes
So I throw the windows wide
And crawl to you across the sky
+5
parham
دیگه شورشو در آوردن
اول میگفتن mersi
بعد شد merc
بعد شد mer۳۰
بعد شد mer۲۰*۱۰
دیروز یکی برام پیغام فرستاده ۱۰-۱۵*{۲ (mer{ (۱۰*۴۰
فکر کنم ۲ سال دیگه معادله ۶ مجهولی و انتگرال میفرستن!
+5
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ، ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم ...+5