گاهی وقتا
فراموش کن کجایی؛
به کجا رسیدی و
به کجا نرسیدی،
گاهی وقتا فقط زندگی کن...
یاد قول هایی که به خودت دادی نباش
یه وقتایی شرمنده خودت نباش
تقصیر تو نیست
تو تلاشتو کردی اما نشد...
یه وقتایی جواب خودتو نده
هر چی پرسید:
چرا اینجای زندگی گیر کردی
لبخند بزن و بگو
کم نذاشتم اما نشد
یه وقتایی فقط
از زنده بودنت لذت ببر
از بودن کنار کسانی
که دوستشان داری
و دوستت دارن...
از طلوع خورشید
از صدای آواز قمری ها
از باد باران از همه لذت ببر...
منم ،نه زندگی بر زنده ماندن
هزاران پر زنان پرواز کردم.
درین دنیای فانی هرشب و روز
دمادم در تلاشم ،کار کردم.
فراموشت کنم من زندگی را
،نبردم لحظه ای ازتویه لذت.
بیا ای زندگی بر تابوتم کن .
مرا در کام خود هم مدفونم کن
شعر یه لحظه ای از مرموز بی سواد