مرسی از همه دوستان بابت متن های زیبا و نگاه پر مهر و محبتتون
این صفحه بمونه به یادگار از من
خدانگهدار تون
۱۴۰۰/۴/۲۱
- جنسیت : زن
- سن : 39
- کشور : ایران
- استان : البرز
- شهر : کرج
- فرم بدن : متوسط
- اندازه قد : 1.80
- رنگ مو : مشکی
- رنگ چشم : مشکی
- تیپ لباس : دیگر
- سيگار : نمیکشم
- وضعیت زندگی : با خانواده
- اجتماع : تعامل با همه ی افراد
- زبان : فارسی
- برنامه مورد علاقه : دیگر..
- وضعیت تاهل : تنها / هرگز نمیخوام ازدواج کنم
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : دیپلم
- نوع رشته : علوم تجربی
- درآمد : انتخاب كنيد
- شغل : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : انتخاب كنيد
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : انتخاب كنيد
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : متوسط
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
- حالت من : مهربون
- فریاد من : کلمات خیلی از گلوله ها قوی ترن حواست باشه به کی شلیکش میکنی
- اپراتور : ایرانسل
- نماد ماه تولد : مرداد
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 147211_headcf7csnud5ak7mco2xbej5hn618bem7roc.png
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
به امید آن روز،
که هیچگاه احساس شکست
ما را از ادامه دادن این زندگی باز نمیدارد
و ترس از نرسیدن
ما را دل سرد و بی حرکت نمی سازد
به امید آن روز
که آنقدر هم دل و هم راز بوده باشیم
تا پشیمان از گفته هایمان
در لاک تنهایی خود فرو نرویم. . !
به امید آن روز
که نیمه شب، از چشمان کسی
غم خاطره سرازیر نمیشود
و به راحتی سرها را بر بالشت می گذاریم
به امید آن روز
که یک صبح،آسوده و به دور از هر آشوبی
به بیداری خواهیم گذراند
قبل از آنکه شمع عمرمان به خاموشی برسد...
این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
تنهایی تان را با کسی
قسمت کنید
که سال ها بعد،
شما را همین گونه که هستید
دوستـــــ بدارد
با موی سپیدتان،
شیـار زیر چشمتـان
و لرزش دستـــــ و دلتـــانـ
آخر هفته تون پراز لبخند
خوشبختی و شانس
همراهتان باشد
یک زندگی شاد
یک شادی دلنشین
و زیبا یی دنیا
تقدیم لحظه هاتان باد
گویند عارفی قصد حج كرد.
فرزندش از او پرسید: پدر كجا می خواهی بروی؟
پدر گفت: به خانه خدایم.
پسر به تصور آن كه هر كس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟
گفت: مناسب تو نیست.
پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد.
هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما كجاست؟
پدر گفت: خدا در آسمان است.
پسر بیفتاد و بمرد!
پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم كجا رفت؟
از گوشه خانه صدایی شنید كه می گفت: تو به زیارت خانه خدا آمدی و آن را درك كردی. او به دیدن خدا آمده بود و به سوی خدا رفت!
++5