آهــاي خــدااااااااااا
مـگه دنـيارو نــيافـريدي تـا بـنده هاتـو امتـحان کـني؟
نـگاه کـن خـيليا اينـجا دارن تـقلب ميـکنن.
بـعضـيا خيـلي راحـت دل ميـشکـونن.
بـعضـيا به گريــه کردن ما مـيخـندن
يه عـده خـيلي راحـت دروغ مـيگن.
بـعضـيا خـواب بــقيرو ميـگيرن ولـي خـودشون راحـت ميـخـوابن.
بـعضـيا با حـرفاشـون اشـک آدمـارو درمــيارن.
يه پدري , یه روبات دروغ سنج میخره که با شنیدن دروغ سیلی میزده تو گوش دروغگو
تصمیم میگیره سر شام امتحانش کنه
- جنسیت : زن
- سن : 32
- کشور : ایران
- استان : انتخاب كنيد
- شهر : مشهد
- فرم بدن : انتخاب كنيد
- اندازه قد : 1.60
- رنگ مو : مشکی
- رنگ چشم : مشکی
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : بدم میاد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : انتخاب كنيد
- درآمد : انتخاب كنيد
- شغل : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : پاره وقت
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : متوسط
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : 405
- آدرس وبلاگ : -
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
- حالت من : ریلکس
- فریاد من : سکوت بالاتر از هر فریاد است
- اپراتور : همراه اول
- نماد ماه تولد : خرداد
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : انتخاب كنيد
- آهنگ پروفایل : http://www.uploadtak.com/images/j5124_07_Khoshbakhti.mp3
زندگی کوتاه تر از آن است که به خصومت بگذرد
و قلبها گرامی تر از آنند که بشکنند.
آنچه از روزگار بدست می آید با خنده نمیماند
و آنچه از دست برود با گریه جبران نمیشود .
فردا خورشید طلوع خواهد کرد حتی اگر ما نباشیم
تو مثل رود سرشاری ، دلت دریاست میدانم…
پر از احساس بارانی ، واین زیباست میدانم…
در این شبهای نورانی؛ دعایم کن، که قلبت چشمه جوشان خوبیهاست میدانم…
سلام به زیبایی و غربت پاییز
حالا این رو زها هر قدمی که بر میداری و صدای شکستن برگی رو زیر پات حس میکنی
لبخندی کنج لبات جاری میشه و لذت میبری حالا دیگه نمیگی که پاییز منم فرا رسیده
و ممکنه گام بعدیت روی اعضا و جوارح من باشه اما من حتی اگه قرار باشه شکستنم زیر پای تو
لبخند گوشه لبانت بشونه خیلی خوشحالم و منتظر قدم بعدیت
وقتی خدا از پشت دستهایش را روی چشمانم گذاشت
از لای انگشتانش آنقدر محو و مات دبیا شدم که فراموش کردم
منتظر است که من نامش را صدا کنم
اگر خوب گوش دهی می شنوی که حکایت شیفتگی ام هرشب میان ستارگان این سو و آنسو سرک می کشد و آسمانت را سرشار می کند از تلألؤ عشق
و با این همه هنوز نامت را با واژه های سکوتم نجوا می کنم مبادا که به گوش شیطان برسد و آتش کینه اش میان قلب من و توجدایی بیاندازد
اما تو …. یادت نرود در جواب فریادهای بی صدایم لبخند بزنی!
خوب من ، باز هم بخند . بخند تا صدای شیون شیطان ، خدا را هم به خنده بیاندازد و آنوقت در سایه ی تبسمش لحظه هایمان را نقشی از عشق و ایمانی ابدی بزنیم
حالا بگذار همین جا که هنوز لبخند برلب داری نامه ام را پایان برم تا شادی ات در قاب لحظه هایم همیشگی شود
اما اگر باز هم دلتنگ حرفهایم شدی، چشمانت را ببند و سرت را بگذار بر شانه هایی که اینجا دور از تو مانده اند و خوب خوب گوش بسپار بر من، که تا هر کجا که بخواهی با تو از عشق سخن خواهم گفت.
نه ! خداحافظ نمی گویم … من هنوز برایت از جنون قصه ها دارم …
دستانم را رها مکن … که دیوانه ها پایان نمی شناسند.